کلمه جو
صفحه اصلی

intensification


معنی : تشدید، افزایش، پر قوت سازی، افزون شدگی
معانی دیگر : افزایش، تشدید، پر قوت سازی، افزون شدگی

انگلیسی به فارسی

افزایش، تشدید، پرقوت‌سازی، افزون‌شدگی


انگلیسی به انگلیسی

• act of making more intense; strengthening, increasing, heightening

مترادف و متضاد

تشدید (اسم)
amplification, augmentation, accent, resonance, intensification, exacerbation, strengthening, exasperation, contravention

افزایش (اسم)
amplification, augmentation, increase, addition, gain, intensification, accession, increment, growth, addendum, accretion, summation, enhancement, adjunction, auxesis, multiplication, scale-up

پرقوت سازی (اسم)
intensification

افزون شدگی (اسم)
intensification

جملات نمونه

1. This phase of religious intensification began in the late 1950s and early 1960s when church membership began to grow across all denominations.
[ترجمه ترگمان]این مرحله از تشدید مذهبی در اواخر دهه ۱۹۵۰ و اوایل دهه ۱۹۶۰ که اعضای کلیسا شروع به رشد کردند، آغاز شد
[ترجمه گوگل]این مرحله از تشدید مذهب در اواخر دهه 1950 و اوایل دهه 1960 آغاز شد، در حالیکه عضویت کلیسا در تمام حوزه ها رشد کرد

2. There is thus an intensification of the motion on a smaller scale; that is a transfer of energy to smaller eddies.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه باعث تشدید حرکت در مقیاس کوچک تر می شود؛ این یک انتقال انرژی به گرداب های کوچک تر است
[ترجمه گوگل]در نتیجه یک تشدید حرکت در یک مقیاس کوچکتر وجود دارد؛ این یک انتقال انرژی به حوضچه های کوچکتر است

3. That is just the intensification, the high point of an ongoing process.
[ترجمه ترگمان]این فقط تشدید، نقطه اوج یک فرآیند در حال پیشرفت است
[ترجمه گوگل]این فقط تشدید است، نقطه قوت فرآیند مداوم است

4. Intensification of cold allowed the arctic flora and fauna to spread southward; amelioration encouraged repossession of the borderlands by temperate species.
[ترجمه ترگمان]Intensification از سرما به گیاهان و جانوران قطب شمال اجازه داد تا به سوی جنوب گسترش یابند؛ بهبودی repossession را که از طرف گونه معتدل بود تشویق کرد
[ترجمه گوگل]تقویت سرد اجازه داده است که فلور و گیاه آلتیک برای گسترش به جنوب؛ بهبود زراعت مناطق مرزی توسط گونه های معتدل را تشویق می کند

5. The key role played by intensification is indicated by the sharp increase in manufacturing productivity achieved during the downturn.
[ترجمه ترگمان]نقش کلیدی تشدید شده توسط تشدید، با افزایش شدید در بهره وری تولیدی حاصل از زمان رکود نشان داده می شود
[ترجمه گوگل]نقش مهمی در تشدید، با افزایش شدید بهره وری تولید در طول رکود نشان داده شده است

6. Intensification is a good thing, perhaps overdoing it, but it is a good thing.
[ترجمه ترگمان]intensification چیز خوبی است، شاید افراط در آن، اما چیز خوبی است
[ترجمه گوگل]تشدید شدن یک چیز خوب است، شاید آن را بیش از حد انجام دهد، اما این خوب است

7. Intensification and specialization in agriculture, especially in the vineyards, gave rise to commercial exchange and opportunity for profit and saving.
[ترجمه ترگمان]تخصص و تخصص در کشاورزی، به خصوص در تاکستان های، به تبادل تجاری و فرصت برای سود و پس انداز منجر شد
[ترجمه گوگل]تقویت و تخصص در کشاورزی، به ویژه در تاکستان، موجب تبادل تجاری و فرصت برای سود و صرفه جویی شد

8. Accompanying the greater caring was an intensification of parental authority.
[ترجمه ترگمان]همراه با مراقبت بیشتر، تقویت قدرت والدین بود
[ترجمه گوگل]همراه با مراقبت بیشتر، تشدید اقتدار والدین بود

9. This was followed by intervention, by an . . . intensification of the class struggle, which assumed the form of civil war.
[ترجمه ترگمان]پس از آن، مداخله، با تشدید کش مکش طبقاتی آغاز شد، که شکل جنگ داخلی را به خود گرفت
[ترجمه گوگل]این به دنبال مداخله، توسط یک تشدید مبارزه طبقاتی که به شکل جنگ داخلی شکل گرفت

10. With the intensification of international traffic, it is possible to discover new talent in any part of the world.
[ترجمه ترگمان]با تشدید ترافیک بین المللی، کشف استعدادهای جدید در هر بخشی از جهان امکان پذیر است
[ترجمه گوگل]با تشدید ترافیک بین المللی، ممکن است استعداد جدیدی را در هر بخش از جهان پیدا کنید

11. The most terrifying intensification bursts into nothingness.
[ترجمه ترگمان]The terrifying در خلا ایجاد می شود
[ترجمه گوگل]تشدید وحشتناکترین تکه تکه شدن به هیچ چیز نیست

12. Due to the intensification of IOB mode and its "capacitor" effect after 1970s, the surface anti-cyclone circulation over Northwestern Pacific is enhanced.
[ترجمه ترگمان]با توجه به تشدید مود IOB و اثر \"خازن\" آن پس از دهه ۱۹۷۰، چرخش ضد گردباد در شمال اقیانوس آرام افزایش یافت
[ترجمه گوگل]با توجه به تشدید حالت IOB و تأثیر «خازن» آن پس از دهه 1970، جریان ضد سایکلون سطح در شمال غرب اقیانوس آرام افزایش یافته است

13. A sudden attack, recurrence, or intensification of a disease.
[ترجمه ترگمان]حمله ای ناگهانی، عود، یا تشدید بیماری
[ترجمه گوگل]حمله ناگهانی، عودت یا تشدید بیماری

14. The recent intensification in the Paris - Bonn relationship owes a good deal to our economic weakness.
[ترجمه ترگمان]تشدید اخیر در رابطه پاریس - بن به ضعف اقتصادی ما مدیون است
[ترجمه گوگل]تشدید اخیر در رابطه با پاریس - بن، معامله خوبی برای ضعف اقتصادی ما دارد

15. The banlieues are becoming "more isolated", and marked by an "intensification of Muslim identity" in reaction to unkept promises of integration.
[ترجمه ترگمان]The به \"isolated\" تبدیل می شوند و با \"تشدید هویت مسلمان\" در واکنش به وعده های unkept، مشخص می شوند
[ترجمه گوگل]این ممنوعیت ها در حال تبدیل شدن به 'جدایی بیشتر' هستند و با 'تشدید هویت مسلمان' در واکنش به وعده های یکپارچه سازی بی نظیر مشخص شده اند

پیشنهاد کاربران

شدت

پررنگ کردن

تقویت، فشرده سازی

فزونی

همگرایی


کلمات دیگر: