کلمه جو
صفحه اصلی

internal secretion


معنی : هورمون، ترشح درونی
معانی دیگر : (ماده ای که از اندام درونی به خون ترشح می شود) درونریزه

انگلیسی به فارسی

هورمون، ترشح درونی


ترشح داخلی، هورمون، ترشح درونی


انگلیسی به انگلیسی

• secretion of hormones into the blood flow

مترادف و متضاد

هورمون (اسم)
internal secretion

ترشح درونی (اسم)
internal secretion

جملات نمونه

1. Drills the urine sickness is one kind of internal secretion metabolic disorder disease.
[ترجمه ترگمان]بیماری ادرار، یک نوع هورمون مردانه از مشکل متابولیک (نوعی بیماری متابولیک)است
[ترجمه گوگل]بیماری ادراری درمانی یکی از انواع بیماری های متابولیک ترشح داخلی است

2. Do Good to Your Complexion, Adjust Internal Secretion, Accelerate Metabolism, Ease Nerves to Be More Romantic.
[ترجمه ترگمان]با complexion شما خوب عمل کنید، Secretion داخلی را تنظیم کنید
[ترجمه گوگل]به پیچیدگی شما کمک می کند، ترشح داخلی را تنظیم کنید، متابولیسم را تسریع کنید، عصبانیت را راحت تر کنید

3. Eliminate free radical, improve immunity, optimize internal secretion, resist lipofuscin and keep nutrient balance.
[ترجمه ترگمان]حذف رادیکال آزاد، بهبود ایمنی، بهینه سازی ترشح داخلی، مقاومت در برابر lipofuscin و حفظ تعادل مواد مغذی
[ترجمه گوگل]از بین بردن رادیکال آزاد، بهبود ایمنی، ترشح داخلی، مقاومت در برابر لیپوفوسین و حفظ تعادل مواد مغذی

4. Environmental hormone disturb the mechanism of internal secretion, make it malajustment, encumber the procreation of organism or bring the malignancy.
[ترجمه ترگمان]هورمون محیطی مکانیزم ترشح داخلی را مختل می کند، آن را malajustment می کند و زاد و ولد ارگانیسم را مختل می کند و یا آن را به تومور پیوند می دهد
[ترجمه گوگل]هورمون محیطی مکانیسم ترشح داخلی را مختل می کند، باعث ایجاد اختلال در ساختار بدن می شود و باعث بدخیم شدن می شود

5. The process of internal secretion characteristic of endocrine glands.
[ترجمه ترگمان]فرآیند ترشح درونی غدد درون ریز
[ترجمه گوگل]فرایند ترشح داخلی مشخصه غدد درون ریز است

6. Treatment dysmenorrhea, adjustment internal secretion, improvement skin color.
[ترجمه ترگمان]dysmenorrhea درمانی، تنظیم ترشح داخلی، اصلاح رنگ پوست
[ترجمه گوگل]درمان دیسمنوره، تنظیم ترشح داخلی، بهبود رنگ پوست

7. Diabetes is a familiar internal secretion disease, caused by the concentration of blood -glucose is hoisted because of absolutely or comparatively absence of insulin in body.
[ترجمه ترگمان]دیابت یک بیماری ترشح داخلی آشنا است که از غلظت گلوکز خون به خاطر فقدان کامل یا نسبتا عدم وجود انسولین در بدن به وجود می آید
[ترجمه گوگل]دیابت یک بیماری ترشحی داخلی است که ناشی از غلظت خون گلوکز است به علت عدم وجود انسولین در بدن و یا کاملا نسبت به آن، افزایش یافته است

8. Yoga can change externality and internal secretion and metabolism of the body if someone keep on practice it well-regulated.
[ترجمه ترگمان]یوگا می تواند externality و ترشح داخلی بدن را تغییر دهد اگر کسی بر روی عملکرد خود عمل کند
[ترجمه گوگل]یوگا می تواند تغییرات درونی و ترشح داخلی و متابولیسم بدن را تغییر دهد، اگر کسی در عمل به خوبی تنظیم می شود

9. Serious and instable body disease such as cerebrovascular disease, liver and kidney disease, falling sickness, disease of internal secretion.
[ترجمه ترگمان]بیماری های شدید و شدید بدن مثل بیماری cerebrovascular، بیماری کبد و کلیه، کاهش بیماری، بیماری ترشح درونی
[ترجمه گوگل]بیماری های جدی و ناامن مانند بیماری های مغزی، بیماری کبد و کلیه، بیماری در حال سقوط، بیماری ترشح داخلی

10. The results indicated that the effect of ENCH on improving the growing performance of piglets, growing and finishing pigs, perhaps though the system of internal secretion.
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان داد که تاثیر of بر بهبود عملکرد رو به رشد خوک، رشد و finishing خوک ها، شاید با وجود این که سیستم ترشح داخلی را افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]نتایج نشان داد که اثر ENCH در بهبود عملکرد رشد خوک ها، رشد و تکمیل خوک ها، شاید سیستم ترشح داخلی باشد

11. Such intensive training cannot possibly be carried out all the year round because it would lead to a decline in physical ability, imbalance in internal secretion or other troubles.
[ترجمه ترگمان]چنین آموزش فشرده نمی تواند تمام سال طول بکشد، زیرا منجر به کاهش توانایی فیزیکی، عدم تعادل در ترشح داخلی و یا مشکلات دیگر می شود
[ترجمه گوگل]چنین تمرین شدیدی نمی تواند در تمام طول سال انجام شود، زیرا این امر منجر به کاهش توانایی های فیزیکی، عدم تعادل در ترشحات داخلی و یا مشکلات دیگر خواهد شد

12. Regularly taking EPO can effectively relieve the disorder of internal secretion, thus preventing and relieving the lobular hyperplasia.
[ترجمه ترگمان]به طور منظم، EPO می تواند به طور موثر اختلال ترشح درونی را کاهش دهد و در نتیجه باعث جلوگیری و تسکین the lobular شود
[ترجمه گوگل]به طور منظم مصرف EPO به طور موثر می تواند اختلال ترشحات داخلی را از بین ببرد، در نتیجه جلوگیری و از بین بردن هیپرپلازی لوبولار

13. Diabetes mellitus is a familiar disease from metabolism and internal secretion disorder.
[ترجمه ترگمان]بیماری دیابت یک بیماری آشنا از متابولیسم و اختلال ترشح داخلی است
[ترجمه گوگل]دیابت قندی یک بیماری شناخته شده از متابولیسم و ​​اختلال ترشح داخلی است

14. Objective: To know one week's high volume training affects the metabolism, internal secretion and immunity of male and female junior judo athletes differently.
[ترجمه ترگمان]هدف: دانستن آموزش حجم بالای یک هفته بر متابولیسم، ترشح داخلی و مصونیت ورزش کاران نوجوان و مونث در جودو نوجوانان تاثیر متفاوتی دارد
[ترجمه گوگل]هدف: شناخت متابولیسم، ترشح داخلی و ایمنی ورزشکاران جوان و جوان مجرد در طول یک هفته، متفاوت است

15. The people often the yellow speckle and the sunlight or the ultraviolet ray relate in together, actually, the yellow speckle mainly concerns with organism internal secretion disorder.
[ترجمه ترگمان]در واقع مردم اغلب زرد اسپکل و نور خورشید یا اشعه ماورا بنفش به هم مربوط می شوند، در واقع اسپکل زرد عمدتا مربوط به اختلال ترشح داخلی ارگانیسم است
[ترجمه گوگل]مردم اغلب ستاره زرد و نور خورشید یا اشعه ماوراء بنفش با هم مرتبط هستند، در واقع، ستاره زرد عمدتا مربوط به اختلال ترشح داخلی بدن است


کلمات دیگر: