کلمه جو
صفحه اصلی

internist


معنی : متخصص داروهای درونی، پزشک امراض داخلی
معانی دیگر : (پزشکی) متخصص درون پزشکی، متخصص طب داخلی، طب متخصص داروهای درونی، پزشک امرا­ داخلی

انگلیسی به فارسی

(پزشکی) متخصص داروهای درونی، پزشک امراض داخلی


متخصص داخلی، متخصص داروهای درونی، پزشک امراض داخلی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a doctor whose specialty is internal medicine.

• doctor who specializes in internal medicine

مترادف و متضاد

متخصص داروهای درونی (اسم)
internist

پزشک امراض داخلی (اسم)
internist

جملات نمونه

1. The relationship of the internist, the surgeon, and the anesthesiologist is one example.
[ترجمه ترگمان]رابطه پزشک متخصص داخلی، جراح و متخصص بی هوشی یک نمونه هستند
[ترجمه گوگل]رابطه بین متخصص داخلی، جراح و بیهوشی یک مثال است

2. You need to see an internist.
[ترجمه ترگمان] باید \"internist\" رو ببینی
[ترجمه گوگل]شما باید یک متخصص داخلی را ببینید

3. Sara: Sorry to bother you, but I'm an internist and I brought my husband in.
[ترجمه ترگمان]متاسفم که مزاحم شدم، اما من یه internist و شوهرم رو آوردم اینجا
[ترجمه گوگل]سارا: با عرض پوزش شما را ناراحت نکنید، اما من یک متخصص داخلی هستم و شوهرم را در آنجا آورده ام

4. In internist popularization psychology disease related knowledge.
[ترجمه ترگمان]در روش داخلی سازی داخلی، مربوط به بیماری مربوط به بیماری شناسی است
[ترجمه گوگل]در روانشناسی عموم جامعه شناسی دانش مربوط به بیماری

5. You also erode your bond with your internist, who is the single most important bulwark against disease in your life.
[ترجمه ترگمان]شما هم چنین ارتباط خود را با پزشک داخلی خود، که مهم ترین دژ مستحکم در برابر بیماری در زندگی تان است، تضعیف می کنید
[ترجمه گوگل]شما همچنین پیوند خود را با متخصص داخلی خود، که تنها مهم ترین مانور در برابر بیماری در زندگی شما است، می اندازد

6. Plotnikoff, an internist, speaks Somali and has many Somali patients.
[ترجمه ترگمان]Plotnikoff، متخصص داخلی، در سومالی صحبت می کند و بسیاری از بیماران سومالی را دارد
[ترجمه گوگل]Plotnikoff، متخصص داخلی، صحبت می کند و سومالی را بیمار می کند

7. He is a bluntspoken internist with a reputation for unyielding integrity.
[ترجمه ترگمان]او یک پزشک متخصص داخلی با شهرتی به خاطر تمامیت unyielding است
[ترجمه گوگل]او یک متخصص داخلی با اعتماد به نفس برای یکپارچگی ناکارآمد است

8. Should an internist evaluate each patient before ambulatory surgery?
[ترجمه ترگمان]آیا یک متخصص داخلی باید قبل از عمل جراحی، هر بیمار را ارزیابی کند؟
[ترجمه گوگل]آیا یک متخصص داخلی باید هر بیمار قبل از عمل جراحی؟

9. Dr. Brent A. Bauer, an internist with the Mayo Clinic, doubts the claims.
[ترجمه ترگمان]دکتر بر نت ای باور \"، یه\" internist \"با کلینیک\" مایو \"، در مورد ادعاهای\"
[ترجمه گوگل]دکتر برنت A Bauer، متخصص داخلی با کلینیک Mayo، شکایت ادعاهای

10. She said that her internist had recommended that she come.
[ترجمه ترگمان]گفت که internist پیشنهاد کرده است که او بیاید
[ترجمه گوگل]او گفت که متخصص داخلی او توصیه کرده است که او بیاید

11. After consulting with Lakers team internist Dr. John Moe, I feel confident that I can gainfully pursue an NBA season with another long playoff postseason.
[ترجمه ترگمان]بعد از مشورت با تیم فوتبال لیکرز، دکتر جان مو، من احساس اطمینان می کنم که نمی توانم فصل NBA را با پلی آف باز طولانی دیگر دنبال کنم
[ترجمه گوگل]پس از مشاوره با دکتر جان م مامورین تیم لیکرز، من احساس اعتماد به نفس می کنم که می توانم یک فصل NBA را با یک پیروزی طولانی دیگر پیگیری کنم

12. However, plaintiff had not seen the internist. Dr. Azzara contends that she believed plaintiff's representations.
[ترجمه ترگمان]اما شاکی طب داخلی را ندیده بود دکتر Azzara ادعا می کند که گفته های شاکی را باور داشته است
[ترجمه گوگل]با این حال، شاکی پزشک متخصص نیست دکتر آزاراا ادعا می کند که وی ادعاهای شاکی را باور دارد

13. The internist called me right after her appointment to tell me she was being admitted to the hospital.
[ترجمه ترگمان]The بعد از موعد مقرر مرا صدا زد تا به من بگوید که او را به بیمارستان می برند
[ترجمه گوگل]internist به من پس از انتصاب من به من گفت به من بگو که او به بیمارستان بستری شد

14. My husband was a marathon runner, in top condition, with healthy lungs and a healthy heart, but then the internist began to ask him questions.
[ترجمه ترگمان]همسر من یک دونده ماراتن بود، در شرایط بالا، با ریه های سالم و یک قلب سالم، اما بعد از آن، متخصص طب داخلی شروع به سوال از او کرد
[ترجمه گوگل]شوهر من یک راننده ماراتن بود، در وضعیت بالا، با ریه های سالم و یک قلب سالم، اما بعد از آن متخصص داخلی شروع به پرسیدن سوالات کرد

پیشنهاد کاربران

متخصص داخلی


کلمات دیگر: