کلمه جو
صفحه اصلی

shelve


معنی : کنار گذاردن، ببعد موکول کردن، تاقچه دار کردن، در قفسه گذاردن، قفسه دار کردن، شیب دار کردن یا شدن
معانی دیگر : تاقچه گذاشتن، روی تاقچه گذاشتن، در قفسه گذاشتن، به بعد موکول کردن، مسکوت گذاشتن

انگلیسی به فارسی

تاقچه دار کردن، در قفسه گذاردن، قفسه دار کردن،کنار گذاردن، شیب دار کردن یاشدن، ببعد موکول کردن


قفسه، تاقچه دار کردن، در قفسه گذاردن، قفسه دار کردن، کنار گذاردن، ببعد موکول کردن، شیب دار کردن یا شدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: shelves, shelving, shelved
(1) تعریف: to put on a shelf or shelves.

- He was shelving his books.
[ترجمه ترگمان] داشت کتاب هایش را می گرفت
[ترجمه گوگل] او کتاب های خود را قفل کرد

(2) تعریف: to put aside; remove from use or consideration, either temporarily or permanently.
مترادف: defer, delay, postpone, put aside, suspend, table
مشابه: dispense with, drop, pigeonhole, write off

- Let's shelve this matter until we get more information.
[ترجمه ترگمان] بیایید این موضوع را قبل از اینکه اطلاعات بیشتری بدست آوریم، از آن خود کنیم
[ترجمه گوگل] بیایید این موضوع را تا زمانی که اطلاعات بیشتری دریافت کنیم قفل کنیم
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to slope gradually.
مشابه: incline, slant, slope

- The beach shelves out a mile to a steep drop-off.
[ترجمه ترگمان] تو ساحل یه مایل رو رفته پایین
[ترجمه گوگل] ساحل یک مایل فاصله دارد تا قطره ای تند تند

• put off, put aside, postpone; place on shelves, arrange on shelves; furnish with shelves; slope gradually; remove from active service
if you shelve a plan, you decide not to continue with it for a while.
shelves is the plural of shelf.
see also shelving.

مترادف و متضاد

کنار گذاردن (فعل)
put down, put up, put away, put by, shelve

به بعد موکول کردن (فعل)
put off, shelve

تاقچه دار کردن (فعل)
shelve

در قفسه گذاردن (فعل)
shelve

قفسه دار کردن (فعل)
shelve

شیب دار کردن یا شدن (فعل)
shelve

defer, postpone


Synonyms: delay, dismiss, drop, freeze, give up, hang up, hold, hold off, hold over, hold up, lay aside, mothball, pigeonhole, prolong, prorogue, put aside, put off, put on back burner, put on hold, put on ice, scrub, sideline, slow up, stay, suspend, table, tie up, waive


Antonyms: carry out, do, go ahead


جملات نمونه

1. to shelve a library
کتابخانه ای را قفسه بندی کردن

2. to shelve a question
بحثی را به تعویق انداختن

3. I've had to shelve my plans to buy a new car, because I can't afford it at the moment.
[ترجمه ترگمان]من مجبور شدم نقشه هام رو از دست بدم تا یه ماشین جدید بخرم، چون نمی تونم این کار رو بکنم
[ترجمه گوگل]من مجبور بودم برنامه هایم را برای خرید یک ماشین جدید بپوشانم، زیرا در حال حاضر نمیتوانم آن را بپردازم

4. A young couple may have to shelve plans to have a baby, at least for the moment.
[ترجمه ترگمان]یک زوج جوان ممکن است مجبور باشند برنامه های خود را برای داشتن یک کودک، حداقل برای لحظه ای، از دست بدهند
[ترجمه گوگل]یک زن و شوهر جوان باید حداقل برای لحظه ای برنامه ای برای داشتن یک کودک داشته باشند

5. It should be on the shelve of all analysts involved in regulatory compliance analysis of metals.
[ترجمه ترگمان]این باید در قفسه از همه تحلیل گران دخیل در آنالیز سازگاری قانون فلزات باشد
[ترجمه گوگل]این باید در قفسه ای از تمام تحلیل گران درگیر در تجزیه و تحلیل الزامات قانونی فلزات باشد

6. If he still continues to shelve your ideas, you will clearly see where he thinks employee input belongs.
[ترجمه ترگمان]اگر او همچنان به زیر پا گذاشتن ایده های خود ادامه دهد، به روشنی خواهید دید که او فکر می کند ورودی کارمند به کجا تعلق دارد
[ترجمه گوگل]اگر او همچنان به ایده های خود ادامه می دهد، شما به وضوح خواهید دید که او فکر می کند که ورودی کارمند متعلق به آن است

7. I bundle it away into its folder and shelve it.
[ترجمه ترگمان]آن را به پوشه می اندازم و آن را در غلاف می گذارم
[ترجمه گوگل]من آن را به پوشه خود بسته و قفل آن را

8. They shelve the letters and do not give them due consideration.
[ترجمه ترگمان]آن ها نامه ها را غلاف کرده و به آن ها توجه نمی کنند
[ترجمه گوگل]آنها حروف را قفل می کنند و به آنها توجه نمی کنند

9. They may shelve the difficulties for a while, but they can't put them by indefinitely.
[ترجمه ترگمان]آن ها ممکن است مشکلاتی را برای مدتی از خود دور نگه دارند، اما آن ها نمی توانند تا مدت نامعلومی این مشکلات را تحمل کنند
[ترجمه گوگل]آنها ممکن است مشکلی برای مدت زمان طول بکشد، اما آنها نمی توانند آن را به طور نامحدود قرار دهند

10. The command interactively prompts you to persist or shelve each diff.
[ترجمه ترگمان]این فرمان به طور تعاملی، شما را وادار می کند که هر کدام را داشته باشید یا آن را از قفسه پنهان کنید
[ترجمه گوگل]فرمان به صورت تعاملی باعث می شود که هر تفاوت را حفظ کنید یا قفل کنید

11. Pull the hang-brake, hang the hollow shelve, loose the clutch pedal, loose the brake-pedal, close the turning-light, report to the examinant that all the actions is finished.
[ترجمه ترگمان]ترمز را بکشید - ترمز را بکشید، قفسه خالی را آویزان کنید، پدال گاز را رها کنید، پدال ترمز را ببندید، و چراغ روشن را ببندید، و به the گزارش دهید که تمام کارها تمام شده است
[ترجمه گوگل]ترمز آویزان، قفسه ی توخالی را آویزان، پدال کلاچ را بشویید، پدال ترمز را بشویید، نور دایره ای را ببندید، گزارش دهید که تمام اقدامات تمام شده است

12. The United States is pulling from their shelve toys made in china.
[ترجمه ترگمان]ایالات متحده در حال بیرون کشیدن از اسباب بازی های shelve ساخته شده در چین است
[ترجمه گوگل]ایالات متحده از اسباب بازی های ساخته شده در چین خودداری می کند

13. We had to shelve the new building plan due to lack of funding.
[ترجمه ترگمان]ما باید طرح ساختمان جدید را به خاطر فقدان بودجه فراموش کنیم
[ترجمه گوگل]به دلیل کمبود بودجه، ما باید طرح ساختمان جدید را تمدید کنیم

14. The company decided to shelve my project.
[ترجمه ترگمان]شرکت تصمیم گرفت که پروژه من را زیر پا بگذارد
[ترجمه گوگل]این شرکت تصمیم گرفت پروژه من را تمدید کند

15. They had to shelve their holiday plans because their son was ill.
[ترجمه ترگمان]آن ها مجبور بودند برنامه های holiday را زیر پا بگذارند چون پسرشان بیمار بود
[ترجمه گوگل]آنها مجبور بودند برنامه های تعطیلات خود را پس بگیرند چون پسر آنها بیمار بود

to shelve a library

کتابخانه‌ای را قفسه‌بندی کردن


a shelved desk

میز تحریر قفسه‌دار


Library books are shelved in their own places.

کتاب‌های کتابخانه را در محل‌های خودشان می‌گذارند.


to shelve a question

بحثی را به تعویق انداختن


پیشنهاد کاربران

کمد

طبقه بندی کردن _جداسازی کردن


کلمات دیگر: