1. the shameful jangle of the lady and her servant
مشاجره ی شرم آور خانم و کلفت او
2. Better a glorious death than a shameful life.
[ترجمه ترگمان] یه مرگ باشکوه بهتر از یه زندگی شرم آور
[ترجمه گوگل]بهتر مرگ مرگبار از زندگی شرم آور
3. Apply yourself to true riches; it is shameful to depend upon silver and gold for a happy life.
[ترجمه ترگمان]خودتان را به ثروت حقیقی خود بمالید؛ این شرم آور است که برای یک زندگی شاد به نقره و طلا وابسته باشید
[ترجمه گوگل]اعمال خود را به ثروت واقعی؛ شرم آور است که به نقره و طلا برای یک زندگی شاد بستگی داشته باشد
4. Some people say that loneliness is shameful, but fashion is a means of resistance alone, this is fashion realm.
[ترجمه ترگمان]برخی مردم می گویند که تنهایی شرم آور است، اما مد وسیله ای برای مقاومت تنها است، این قلمرو مد است
[ترجمه گوگل]بعضی ها می گویند که تنهایی شرم آور است، اما مد به تنهایی ابزار مقاومت است، این حالت مد است
5. They considered her behaviour a shameful piece of snobbery.
[ترجمه ترگمان]آن ها رفتار او را یک piece شرم آور تلقی می کردند
[ترجمه گوگل]آنها رفتار او را یک قطعه شرم آور از snobbery در نظر گرفتند
6. It was shameful the way she was treated.
[ترجمه ترگمان]طرز معالجه او شرم آور بود
[ترجمه گوگل]نحوه درمانش شرم آور بود
7. It's quite a shameful story.
[ترجمه ترگمان]داستان شرم آوری است
[ترجمه گوگل]این داستان کاملا شرم آور است
8. It's shameful the way some people treat their pets.
[ترجمه ترگمان]شرم آور است که برخی از مردم با حیوانات خانگی خود رفتار کنند
[ترجمه گوگل]برخی از افراد حیوانات خانگی خود را خجالت می کشند
9. Such extravagance is shameful when there are people starving in the world.
[ترجمه ترگمان]این ولخرجی در زمانی که مردم در دنیا از گرسنگی می میرند، شرم آور است
[ترجمه گوگل]چنین عجز و غرور شرم آور است وقتی که مردم در جهان گرسنه هستند
10. I couldn't see anything shameful in what I had done.
[ترجمه ترگمان]من نمی توانستم کاری شرم آور را که انجام داده بودم ببینم
[ترجمه گوگل]من آنچه را که انجام داده بودم نمی توانستم شرمنده ببینم
11. The family kept their shameful secret for years.
[ترجمه ترگمان]خانواده سال ها راز شرم آوری رو مخفی نگه داشتن
[ترجمه گوگل]خانواده سالها مخفی شرم آور خود را حفظ کردند
12. We must expose this shameful activity to the newspapers.
[ترجمه ترگمان]باید این فعالیت شرم آور را برای روزنامه ها فاش کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید این فعالیت شرم آور را به روزنامه ها برسانیم
13. He feels it very shameful to sponge on his parents after he's grown up.
[ترجمه ترگمان]بعد از بزرگ شدن او احساس شرم می کند
[ترجمه گوگل]او پس از رشد، بسیار خجالت می کشد تا پدر و مادرش را اسفنج کند
14. The idea that she witnessed this shameful incident meant nothing to him.
[ترجمه ترگمان]این فکر که او شاهد آن حادثه شرم آور است برای او هیچ مفهومی نداشت
[ترجمه گوگل]این ایده که او این حادثه شرم آور را شاهد بود، چیزی برای او نداشت