کلمه جو
صفحه اصلی

exudation


معنی : برون نشست، تراوش
معانی دیگر : ترشح، پشنگ، پراش

انگلیسی به فارسی

تراوش، برون‌نشست


انگلیسی به انگلیسی

• act of secreting, oozing out

مترادف و متضاد

برون نشست (اسم)
exudate, exudation

تراوش (اسم)
permeation, leak, leakage, secretion, gush, exudation, transudation

جملات نمونه

1. Tissue edema and wound exudation further worsen the disturbance.
[ترجمه ترگمان]تجمع بافت و جراحت بیشتر بدتر از هرج و مرج نیست
[ترجمه گوگل]ادم بافت و زخم اسهال باعث اختلال بیشتر می شود

2. The exudation of progestational hormone and estrogen to palace neck mucus action is completely contrary.
[ترجمه ترگمان]The هورمون progestational و استروژن تا خلط گردن کاخ، به طور کامل مخالف است
[ترجمه گوگل]اکسیداسیون هورمون پروژستازی و استروژن به عمل کلاسیک گردن کاملا بر خلاف است

3. Results The tubercle exudation of the later period in 107 pleuritis the sufferer be all obtained good effect by surgical operation treatment.
[ترجمه ترگمان]نتایج The exudation از دوره بعدی در ۱۰۷ pleuritis بیمار به طور کامل از طریق عملیات جراحی به دست آمد
[ترجمه گوگل]نتایج: اگزودای توربولین در دوره بعد در 107 بیمار مبتلا به پلوریت مزمن با عمل جراحی به خوبی به دست می آید

4. P-deficiency stress induced malic acid exudation from pigeon pea roots.
[ترجمه ترگمان]استرس ناشی از فقر اسید مالیک دی exudation را از ریشه نخود جدا می کند
[ترجمه گوگل]استرس کمبود P ناشی از اکسیداسیون اسید مالیک از ریشه های نخود کبوتر است

5. Retinal neovascularization and its hemorrhage, exudation and proliferation are major pathologic process in many ocular diseases .
[ترجمه ترگمان]خونریزی و خونریزی آن، خونریزی و تکثیر آن، فرآیند pathologic بزرگ بسیاری در بسیاری از بیماری های پوستی است
[ترجمه گوگل]Neovascularization شبکیه ای و خونریزی، اگزودا و تکثیر آن پروتئین مهم در بسیاری از بیماری های چشم است

6. The exudation of enamel matrix almost stopped in ameloblast secretion phase.
[ترجمه ترگمان]ماتریکس enamel of تقریبا در مرحله ترشح ameloblast متوقف شده است
[ترجمه گوگل]اکسیژن ماتریکس مینای دندان تقریبا در مرحله ترشح آملوبلاست متوقف شد

7. The fibrin exudation was occurred in 10 eyes. IOP elevation was found in 4 eyes.
[ترجمه ترگمان]The fibrin در ۱۰ چشم اتفاق افتاد ارتفاع IOP در ۴ چشم یافت شد
[ترجمه گوگل]اکسیداسیون فیبرین در 10 چشم صورت گرفت ارتفاع چشم در 4 چشم دیده می شود

8. The exudation of the insulin inside body basically suffers effect of the following element: (Chroma of blood sugar is influence insulin excretive the mainest factor.
[ترجمه ترگمان]ترشح انسولین درون بدن اساسا از تاثیر عنصر زیر رنج می برد: (Chroma قند خون در عامل mainest بر انسولین اثر می گذارد
[ترجمه گوگل]عصاره انسولین داخل بدن اساسا از اثر عنصر زیر رنج می برد: (کروماتوگرافی قند، تأثیر انسولین را بر عهده اصلی ترین عامل است

9. It'showed no signs of exudation or other failure to contain liquid loadings.
[ترجمه ترگمان]این نشان نداد که هیچ نشانه ای از exudation یا شکست دیگر برای مهار کردن بارگذاری مایع وجود ندارد
[ترجمه گوگل]هیچ نشانه ای از اکسوداسیون یا عدم وجود حاوی مقادیر مایع دیگر نشان نداد

10. Root exudation of wheat, corn, broad bean and pigeon pea mainly include organic acid, phenol, hydrocarbon, grease, ketone, mellow, amide, benzene, aldehyde and thiazole et al.
[ترجمه ترگمان]ریشه ریشه گندم، ذرت، لوبیا گسترده و نخود، عمدتا شامل اسید آلی، فنول، هیدروکربن، روغن، کتون، mellow، آمید، بنزن، aldehyde و thiazole و همکاران است
[ترجمه گوگل]اکسیژن ریشه گندم، ذرت، لوبیا و کبوتر به طور عمده عبارتند از اسید آلی، فنول، هیدروکربن، گریس، کتون، ملکه، آمید، بنزن، آلدهید و تیازول و همکاران

11. Amount serofluid exudation, necrosis and liquefaction in the tail like part of the choroid malignant melanoma is the reason for "dig hollow"phenomenon.
[ترجمه ترگمان]میزان serofluid exudation، نکروز و روانگرایی در دم مانند بخشی از the بدخیم، دلیل این پدیده \"توخالی\" است
[ترجمه گوگل]مقدار عصاره serofluid، necrosis و مایع سازی در دم مانند بخشی از ملانوم بدخیم کوروئید، دلیل 'حفاری' hollow'phenomenon است

12. In this paper, we compare the gum exudation of Elaeagnus angustifolia in different soil water environments.
[ترجمه ترگمان]در این مقاله ما the exudation از Elaeagnus angustifolia را در محیط های آب مختلف خاک مقایسه می کنیم
[ترجمه گوگل]در این مقاله، ما در مقایسه با اگزوداژی آدامس Elaeagnus angustifolia در محیط های مختلف آب خاک، مقایسه می کنیم

13. It has necessary aminophenol which can accelerate the exudation of insulin.
[ترجمه ترگمان]این دستگاه aminophenol ضروری دارد که می تواند exudation انسولین را تسریع کند
[ترجمه گوگل]این آمینوفنول ضروری است که می تواند انسولین را از بین ببرد

14. The amount of inflammation is minimal, so no exudation of fibrin occurs.
[ترجمه ترگمان]میزان تورم کم است، بنابراین هیچ exudation از التهاب رخ نمی دهد
[ترجمه گوگل]میزان التهاب حداقل است، بنابراین فریبرون هیچ انسداد رخ نمی دهد

پیشنهاد کاربران

exudation ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: برون‏زهش
تعریف: خروج آهستۀ مایع، حاوی پروتئین ها و گویچه‏های سفید، از دیوارۀ رگ های خونی سالم که معمولاً براثر التهاب رخ می‏دهد


کلمات دیگر: