کلمه جو
صفحه اصلی

freight car


معنی : واگن باری
معانی دیگر : (راه آهن) واگن باری، واگن باری واگون باری

انگلیسی به فارسی

واگن باری


ماشین حمل و نقل، واگن باری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a railroad car that carries cargo.

• railroad car for carrying freight, railroad car in which goods are transported
a freight car is a wagon on a train in which goods are transported; used in american english.

مترادف و متضاد

واگن باری (اسم)
freight car

جملات نمونه

1. It was stencilled in white paint on the freight car fourth from the front.
[ترجمه ترگمان]کامیون در رنگ سفید بود و بر روی اتومبیل بار چهارم از جبهه قرار داشت
[ترجمه گوگل]این در رنگ سفید روی چهارچوب حمل و نقل از جلو چسبیده شد

2. In the foreground stood a lone, empty railway freight car.
[ترجمه ترگمان]در پیش زمینه یک واگن باری خالی و خالی ایستاده بود
[ترجمه گوگل]در پیش زمینه یک ماشین حمل و نقل راه آهن خالص ایستاده بود

3. It smashed against the rusted freight car behind her, shattering the glass exterior and buckling the sensitive anode.
[ترجمه ترگمان]به ماشین باری زنگ زده پشت سرش خورد، شیشه پنجره را خرد کرد و خم شد
[ترجمه گوگل]آن را در برابر ماشین حمل بار زنگ زده در پشت آن، شکستن بیرونی شیشه و خم شدن آند آندر حساس

4. The bait, in the form of the unlocked freight car, had been taken.
[ترجمه ترگمان]طعمه به شکل یک ماشین باری باز شده بود
[ترجمه گوگل]طعمه، به شکل ماشین حمل و نقل قفل شده، گرفته شده است

5. After jumping nimbly from the freight car she closed the door, picked up her holdall, and hurried towards the fence.
[ترجمه ترگمان]پس از اینکه از واگن باری پایین جست، در را بست و جعبه holdall را برداشت و با عجله به طرف حصار رفت
[ترجمه گوگل]بعد از پریدن از ماشین حمل و نقل، او درب را بست و به سمت حصار حرکت کرد

6. The caboose is coupled to the last freight car.
[ترجمه ترگمان]The با آخرین واگن باری همراه است
[ترجمه گوگل]کابوئوس به آخرین ماشین حمل و نقل متصل است

7. Motorcade of appropriate city port area shares freight car
[ترجمه ترگمان]motorcade از ناحیه بندری مناسب برای بار کردن واگن باری
[ترجمه گوگل]مسافت پیموده شده در منطقه شهری شهر، ماشین حمل و نقل را در اختیار دارد

8. Requirement traffic is convenient, can take old freight car.
[ترجمه ترگمان]ترافیک ضروری مناسب است و می تواند ماشین باری قدیمی را باخود حمل کند
[ترجمه گوگل]ترافیک مورد نیاز مناسب است، می تواند ماشین حمل و نقل قدیمی را

9. The part of a truck, trailer, or freight car designed to carry loads.
[ترجمه ترگمان]بخشی از یک کامیون، تریلر یا واگن باری که برای حمل بار طراحی شده است
[ترجمه گوگل]بخشی از یک کامیون، تریلر یا کامیون طراحی شده برای حمل بار

10. The optimization of Railway Freight Car Approving is a complicated problem.
[ترجمه ترگمان]بهینه سازی ماشین باربری ریلی یک مشکل پیچیده است
[ترجمه گوگل]بهینه سازی تصویب اتومبیل های راه آهن یک مشکل پیچیده است

11. The present state of freight car braking equipment in our country is described generally.
[ترجمه ترگمان]وضعیت کنونی تجهیزات ترمز ماشین باری در کشور ما به طور کلی تشریح شده است
[ترجمه گوگل]وضعیت فعلی تجهیزات ترمز خودرو در کشور ما به طور کلی شرح داده شده است

12. Scope: Weaving Freight car . Weaving . Freight car.
[ترجمه ترگمان]حوزه: ماشین باربری نساجی بافندگی ماشین باربری
[ترجمه گوگل]زمینه: بافندگی ماشین حمل و نقل بافندگی ماشین حمل و نقل

13. Kuomintang officials, however, had his freight car shunted onto a lonely siding in the flood areas.
[ترجمه ترگمان]با این حال، مقامات Kuomintang آن ماشین باری او را به سمت یک طرفدار منزوی در مناطق سیل زده هدایت کردند
[ترجمه گوگل]با این حال، مقامات Kuomintang ماشین حمل و نقل خود را بر روی یک سایدینگ تنها در مناطق سیل گذاشته بود

14. A freight car with a door in the floor through which are unloaded.
[ترجمه ترگمان]یک ماشین باری با دری در طبقه که خالی است
[ترجمه گوگل]یک ماشین حمل و نقل با درب در طبقه که از طریق آن تخلیه می شود


کلمات دیگر: