1. They raise no interpretative difficulties of the kind that credo may do.
[ترجمه ترگمان]آن ها هیچ گونه مشکلات تفسیری از این نوع که ممکن است با آن انجام دهند، مطرح نمی کنند
[ترجمه گوگل]آنها مشکالت تفسیری را از نوعی که اعتبار می تواند انجام دهد، مطرح می کند
2. Reading is an interpretative process.
[ترجمه ترگمان]مطالعه یک فرآیند تفسیری است
[ترجمه گوگل]خواندن یک فرآیند تفسیری است
3. Children were asked to design an interpretative poster which highlighted the vulnerability and needs of Britain's threatened otter population.
[ترجمه ترگمان]از کودکان خواسته شد تا پوستر تفسیری را طراحی کنند که آسیب پذیری و نیازهای مردم ژاپن را تهدید می کند
[ترجمه گوگل]از کودکان خواسته شد تا یک پوستر تفسیری طراحی کنند که نشان دهنده آسیب پذیری و نیازهای جمعیت خیزان تهدید شده انگلیس است
4. The interpretative can be viewed as the broadest perception, into which the adaptive and linear models can be fitted.
[ترجمه ترگمان]تفسیری را می توان به عنوان وسیع ترین درک در نظر گرفت، که در آن مدل های خطی و انطباقی را می توان نصب کرد
[ترجمه گوگل]این تفسیر را می توان به عنوان وسیع ترین درک دانست که مدل های انطباقی و خطی را می توان در آن قرار داد
5. Its explicitness clarifies and deepens interpretative understanding.
[ترجمه ترگمان]explicitness آن را روشن می کند و درک تفسیری را عمیق تر می سازد
[ترجمه گوگل]صریح بودن آن روشن و عمیق درک تفسیری است
6. One readily accepts this interpretative excellent, but what is the cost?
[ترجمه ترگمان]فرد به آسانی این تفسیری را عالی می پذیرد، اما هزینه چیست؟
[ترجمه گوگل]یکی به راحتی این تفسیر عالی را می پذیرد، اما هزینه چیست؟
7. It is a record of events, with interpretative comments woven into the narrative.
[ترجمه ترگمان]این یک رکورد از رویدادها است و تفسیری از تفسیری در این روایت گنجانده شده است
[ترجمه گوگل]این یک رکورد از حوادث است، با نظرات تفسیری که در روایت قرار دارد
8. The Simplified Interpretative Structural Modeling method ( SISM ) for the DAG is proposed and an algorithm is presented.
[ترجمه ترگمان]روش مدل سازی ساختاری Interpretative شده (SISM)برای the پیشنهاد شده و الگوریتمی ارائه شده است
[ترجمه گوگل]روش ساده سازی ساختار تفسیری ساده (SISM) برای DAG پیشنهاد شده است و یک الگوریتم ارائه شده است
9. In this paper, the strategy of interpretative simulation is applied, and the design and implementation of retargetable instruction set simulator are discussed.
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، استراتژی شبیه سازی تفسیری به کار گرفته می شود، و طراحی و اجرای دستور کار شبیه ساز retargetable مورد بحث قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]در این مقاله، استراتژی شبیه سازی تفسیری مورد استفاده قرار می گیرد و طراحی و پیاده سازی شبیه ساز مجموعه دستورالعمل های بازخوانی می شود
10. Acting isn't really a creative profession. It's an interpretative one.
[ترجمه ترگمان]بازیگری واقعا یک حرفه خلاق نیست این یک تفسیر تفسیری است
[ترجمه گوگل]عمل کردن واقعا حرفه ای خلاق نیست این تفسیری است
11. Understanding tourists'demands for interpretative media is very important to the interpretative system planning and design.
[ترجمه ترگمان]درک نیازهای توریست ها برای رسانه های تفسیری، برای برنامه ریزی و طراحی سیستم تفسیری اهمیت بسیاری دارد
[ترجمه گوگل]درک گردشگران برای رسانه های تفسیری برای برنامه ریزی و طراحی سیستم تفسیری بسیار مهم است
12. Now, investigative reporting, interpretative reporting and objective reporting stands in its place fairly, and has become the mainstreamed reporting type in western press.
[ترجمه ترگمان]اکنون گزارش تحقیقی، گزارش تفسیری و گزارش دهی عینی در جایگاه خود نسبتا مناسب است و به نوع گزارش دهی شده در مطبوعات غربی تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، گزارشات تحقیقاتی، گزارش تفسیری و گزارش گیری عینی در جای خود به طور عادلانه مطرح شده و تبدیل به نوع گزارش جریان اصلی در مطبوعات غربی شده است
13. More foot paths and bridle ways interpretative information would also help.
[ترجمه ترگمان]مسیرهای پیاده روی بیشتر و روش های کنترلی اطلاعات تفسیری نیز به آن ها کمک خواهد کرد
[ترجمه گوگل]راه های پا بیشتر و شیوه های تفریحی نیز کمک می کند
14. The interpretative parameter provides effective evidence for productivity evaluation and single well work.
[ترجمه ترگمان]پارامتر تفسیری، مدرک موثر برای ارزیابی بهره وری و کار نسبتا خوب ارایه می دهد
[ترجمه گوگل]پارامتر تفسیری شواهد موثری برای ارزیابی بهره وری و کارهای تک خالص ارائه می دهد
15. Generally, the constitutional interpretative organ can be divided into three models: the Supreme Court in the common-law system, the independent constitutional court and the legislative organ.
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، ارگان تفسیری قانون اساسی می تواند به سه مدل تقسیم شود: دیوان عالی در نظام مشترک قانون، دادگاه قانون اساسی مستقل و ارگان قانونی
[ترجمه گوگل]به طور کلی، ارگان تفسیر قانون اساسی را می توان به سه مدل تقسیم کرد: دیوان عالی در سیستم عرفی، دادگاه قانون اساسی مستقل و مجلس قانون گذاری