کلمه جو
صفحه اصلی

rhapsodic


معنی : مربوط باشعار حماسی
معانی دیگر : وابسته به یا همانند راپسودی، راپسودی مانند، یونان باستان سروده شده بوسیله دوره گرد، مهیج، پرهیجان

انگلیسی به فارسی

(یونان باستان) سروده شده بوسیله دورهگرد، مربوط باشعار حماسی، مهیج، پرهیجان


راپودودی، مربوط باشعار حماسی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: rhapsodical (adj.), rhapsodically (adv.)
(1) تعریف: of, or having the form or characteristics of, a rhapsody.

(2) تعریف: rapturously expressive or impassioned.

• full of enthusiasm, ecstatic; pertaining to rhapsody

مترادف و متضاد

مربوط ب اشعار حماسی (صفت)
rhapsodic, rhapsodical

جملات نمونه

1. The slow movement is wonderfully moody and rhapsodic.
[ترجمه ترگمان]حرکت آهسته به طرز شگفت انگیزی مودی و rhapsodic است
[ترجمه گوگل]جنبش آهسته به شکل شگفت انگیز و خندونده است

2. He then went on to attack the rest of the press for "rhapsodic" coverage of Obama and described the New York Times as "as far left as you can get".
[ترجمه ترگمان]سپس او ادامه داد تا به بقیه مطبوعات برای پوشش خبری \"rhapsodic\" از اوباما حمله کند و نیویورک تایمز را \"تا جایی که می توانید\" توصیف کرد
[ترجمه گوگل]او سپس برای پوشش 'اوباسا' اوباما به بقیه مطبوعات حمله کرد و نیویورک تایمز را به عنوان 'تا آنجا که می توانست' دریافت کرد

3. But the nimbleness of her line, the fluidity with which she shifts between the meditative, intellectual and rhapsodic remains.
[ترجمه ترگمان]اما توانسته ام چالاکی خط خود را، یعنی جریان شناوری را که در میان تفکر اندیشه و اندیشه و اندیشه و اندیشه به جا می گذارد، بکار بندد
[ترجمه گوگل]اما نادانی خط او، سیالیتی است که او بین بینایی های متفکرانه، فکری و روحانی حرکت می کند

4. The rejection of their pay claim was given a less than rhapsodic reception by the miners.
[ترجمه ترگمان]رد کردن ادعای حقوق آن ها کم تر از پذیرش rhapsodic توسط معدنچیان بود
[ترجمه گوگل]رد ادعای پرداخت آنها توسط معدنچیان کمتر از پذیرش راپودودی به دست آمد

5. The San Francisco poet Lew Welch captured the dark side of the Reversionary vision, in his rhapsodic manifesto Final City/Tap City.
[ترجمه ترگمان]شاعر سان فرانسیسکو، لو ولش، بخش تاریک دیدگاه reversionary را در بیانیه rhapsodic در شهر Final در شهر Tap تسخیر کرد
[ترجمه گوگل]لئون ولش، شاعر سان فرانسیسکو، قسمت تاریک دیدگاه Reversionary را در مانیفست روپسودیک Final City / Tap City اشغال کرد

6. Only three weeks later, a catastrophe occurred, as traumatic to Sam as meeting Laura had been rhapsodic.
[ترجمه ترگمان]فقط سه هفته بعد، یک فاجعه به وقوع پیوست، همان گونه که از نظر سام در برخورد با لورا هیجان انگیز بود
[ترجمه گوگل]فقط سه هفته بعد، یک فاجعه اتفاق افتاد، به عنوان مصدوم به سام به عنوان ملاقات لورا rapsodic بود

7. After Eliot and Richards the general tone of criticism changed dramatically from rhapsodic appreciation and dry historicism to the technical critique of specific works of art.
[ترجمه ترگمان]بعد از الیوت و ریچاردز، لحن کلی انتقاد از تحسین rhapsodic و historicism خشک تا انتقاد فنی آثار خاص هنر تغییر کرد
[ترجمه گوگل]پس از الیوت و ریچاردز، تئوری کلی نقد به طور چشمگیری از قدردانی راپودودی و تاریخی گرایی خشک به نقد فنی آثار هنری خاص تغییر یافت

8. The Sondheim-Lapine collaboration also produced the popular fairy-tale show Into the Woods (198 and the rhapsodic Passion (199.
[ترجمه ترگمان]هم چنین، هم کاری Sondheim - Lapine نیز نشان می دهد که در جنگل (۱۹۸)و شور و اشتیاق (۱۹۹)، یک نمایش داستانی عامه پسند را در جنگل (۱۹۸)و Passion شور (۱۹۹)ایجاد کرده است
[ترجمه گوگل]همکاری Sondheim-Lapine همچنین نمایش پرفروش های محبوب را به �وودز� (198 و Passion's Passion (19

پیشنهاد کاربران

بیش از حد احساسی


کلمات دیگر: