1. forgiving his enemies was a handsome gesture
بخشیدن دشمنانش کار بزرگ منشانه ای بود.
2. Forgiving is easy. Trusting again, not so much.
[ترجمه ترگمان]بخشش خیلی ساده است اعتماد دوباره، نه خیلی زیاد
[ترجمه گوگل]بخشش آسان است اعتماد دوباره، نه خیلی
3. The public was more forgiving of the president's difficulties than the press and fellow politicians.
[ترجمه ترگمان]مردم نسبت به مطبوعات و سیاستمداران هم کار نسبت به مشکلات رئیس جمهور more بودند
[ترجمه گوگل]مردم بیشتر نسبت به مطبوعات و سیاستمداران دیگر از مشکلات رئیس جمهور معذور بودند
4. She had not inherited her mother's forgiving nature.
[ترجمه ترگمان]او طبیعت بخشنده مادرش را به ارث نبرده بود
[ترجمه گوگل]او طبیعت مهربان مادر را به ارث نبرد
5. My father was a kind and forgiving man.
[ترجمه ترگمان] پدرم یه آدم بخشنده و بخشنده بود
[ترجمه گوگل]پدرم یک مرد مهربان و مهربان بود
6. She has a gentle forgiving nature.
[ترجمه ترگمان] اون یه ذات بخشنده بخشنده داره
[ترجمه گوگل]او طبیعت مهربان مهربان دارد
7. They are, however, slightly more forgiving than squab and other game birds to overcooking.
[ترجمه ترگمان]با این حال، آن ها کمی بیشتر از squab و دیگر پرندگان بازی to هستند
[ترجمه گوگل]با این وجود، آنها نسبت به ماهی و سایر پرندگان بازی نسبت به پرنده های دیگر شایسته تر می باشند
8. Forgetting is not the same as forgiving.
[ترجمه ترگمان]فراموش کردن مثل forgiving نیست
[ترجمه گوگل]فراموشی همان چیزی است که آمرزنده است
9. I'd like to be more forgiving. There are times when I've had a hard time forgiving people who have betrayed me. Amy Tan
[ترجمه ترگمان]دوست دارم بیشتر بخشنده باشم وقت هایی هست که اوقات سختی داشته ام کسانی که به من خیانت کرده اند \"امی Tan\"
[ترجمه گوگل]من می خواهم بسیار مهربان باشم زمان هایی وجود دارد که زمان سختی برای گمراه کردن افرادی که به من خیانت کرده اند، وجود داشته است امی قهوهای مایل به زرد
10. A Clear Conscience A close companion to a forgiving spirit is a clear conscience.
[ترجمه ترگمان]یک وجدان پاک یک همراه نزدیک به یک روح بخشنده، یک وجدان روشن است
[ترجمه گوگل]وجدان واضح یک همسایه نزدیک به روح بخشش وجدان روشن است
11. A forgiving strategy is one that, although it may retaliate, has a short memory.
[ترجمه ترگمان]استراتژی سخاوتمندانه ای است که، اگر چه ممکن است مقابله به مثل کند، حافظه کوتاهی دارد
[ترجمه گوگل]یک استراتژی خیرخواهانه است که اگر چه ممکن است تلافی کند، حافظه کوتاه دارد
12. Love makes people loving, kind, generous and forgiving. The more you are in love, the more you are a loving, kind, generous and forgiving person. Dr T. P. Chia
[ترجمه ترگمان]عشق مردم را دوست دار، مهربان، بخشنده و بخشنده می سازد هر چه بیشتر عاشق باشید، هر چه بیشتر دوست می دارید، یک فرد مهربان، مهربان، بخشنده و بخشنده هستید دکتر تی پی چیا
[ترجمه گوگل]عشق مردم را دوست دارد، مهربان، سخاوتمندانه و بخشنده است هرچه بیشتر دوست داری، بیشتر شما شخص دوست داشتنی، مهربان، سخاوتمندانه و مهربان هستید دکتر T P Chia
13. In fact, the Europa is so forgiving that novices like roe can get straight in and drive last.
[ترجمه ترگمان]در واقع اروپا بسیار بخشنده است که novices مانند صاحبان سهام می توانند مستقیما وارد بازار شوند
[ترجمه گوگل]در حقیقت، اروپا بسیار عفو می کند که تازه کارها مانند گوسفند می توانند به طور مستقیم وارد شده و رانندگی کنند
14. Forgiving is not forgetting; its actually remembering-remembering and not using your right to hit back. Its a second chance for a new beginning. And the remembering part is particularly important. Especially if you dont want to repeat what happened. Desmond Tutu
[ترجمه ترگمان]بخشش فراموش کردن نیست؛ در واقع به خاطر می آورد - به یاد آوردن و نه استفاده از حق شما برای ضربه زدن این دومین شانس برای شروع جدید است و بخش به یاد آورنده به طور خاص مهم است به خصوص اگر نمی خواهید تکرار کنید چه اتفاقی افتاده است دزموند توتو
[ترجمه گوگل]بخشش فراموش نیست در واقع یادآوری آن را یادآوری می کند و از حق خود برای بازگشت استفاده نمی کند شانس دوم برای یک شروع جدید بخش یادآوری بسیار مهم است به ویژه اگر شما نمی خواهید تکرار آنچه اتفاق افتاده است دزموند توتو
15. Their looks were more urgent, even less forgiving.
[ترجمه ترگمان]نگاه آن ها مهم تر و حتی forgiving بود
[ترجمه گوگل]ظاهر آنها فوری تر بود، حتی کمتر آمرزنده