1. political extremism earmarks his family
تندروی سیاسی،ویژگی خانوادگی اوست.
2. the extremism of the left
افراط گرایی چپی ها
3. his political extremism is abhorrent to me
افراط گرایی سیاسی او مورد تنفر من است.
4. the political extremism which was endemic in spain
افراط گرایی سیاسی که مختص اسپانیا بود
5. He was a buttress against extremism in the party.
[ترجمه ترگمان]او پشتیبان افراط گرایی در حزب بود
[ترجمه گوگل]او یک مهارتی علیه افراط گرایی در حزب بود
6. The council was often accused of extremism.
[ترجمه ترگمان]این شورا اغلب به افراط گرایی متهم شده بود
[ترجمه گوگل]این شورا اغلب به افراط گرایی متهم شد
7. We must counteract extremism in the party.
[ترجمه ترگمان]ما باید افراط گرایی را در حزب خنثی کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید در این حزب افراط گرایی را مقابله کنیم
8. I have never associated myself with political extremism.
[ترجمه ترگمان]من هرگز خود را با افراط گرایی سیاسی مرتبط نکرده ام
[ترجمه گوگل]من هرگز خودم را با افراط گرایی سیاسی ارتباط نگرفته ام
9. Nor has he condemned right-wing extremism without condemning the rarer left-wing sort in the same breath.
[ترجمه ترگمان]همچنین افراط گرایی جناح راست را بدون محکوم کردن هر گونه جناح چپ نادر در یک نفس محکوم نکرده است
[ترجمه گوگل]او همچنین افراط گرای راست افراطی را محکوم نمیکند، در حالی که در همان نفس کشیدن مجسمه نادرتر از چپ را محکوم کرده است
10. While analysts are reluctant to suggest that extremism is on the rise in the world's largest Muslim-majority nation, Sunday's attack, he says, is likely to be the work of splinter jihadists.
[ترجمه ترگمان]او می گوید که در حالی که تحلیلگران مایل نیستند پیشنهاد کنند که افراط گرایی در حال افزایش در بزرگ ترین کشور مسلمان است، حمله روز یکشنبه، احتمالا کار جهادی های جدا شده خواهد بود
[ترجمه گوگل]او می گوید، اگرچه تحلیل گران تمایلی به نشان دادن اینکه افراط گرایی در بزرگترین کشور اکثریت مسلمان جهان در حال افزایش است، احتمال دارد که یک حمله جهادگرای انفجاری باشد
11. The Islamist extremism nurtured by a succession of military rulers of Pakistan has now come to haunt its well-intentioned but lamentably weak elected civilian government.
[ترجمه ترگمان]افراط گرایی اسلام گرا که با جانشینی حاکمان نظامی پاکستان پرورش یافته است، اکنون آمده است تا نیت خیر خود را به دست آورد، اما دولت غیر نظامی ضعیفی را به عنوان دولت غیر نظامی انتخاب کرد
[ترجمه گوگل]افراطی گری اسلامی که توسط جانشینی از حاکمان نظامی پاکستان پرورش یافته است، اکنون به هدف غلبه بر حکومت غیرنظامی منتخب با اهداف خیرخواهانه و ناگهانی ضعیف است
12. Certainly it was a rebuke to extremism on both the left and right.
[ترجمه ترگمان]در هر دو سمت چپ و راست، این یک سرزنش به افراط گرایی بود
[ترجمه گوگل]بدیهی است که در هر دو سمت چپ و راست، افراط گرایی بود
13. Nerves get frayed, and a mood of extremism prevails.
[ترجمه ترگمان]رشته های عصبی ساییده می شوند و یک حس افراط گرایی هم وجود دارد
[ترجمه گوگل]عصب می شود و خلق افراط گرایی غالب می شود
14. He accused the Tories of "fanning the flames of extremism".
[ترجمه ترگمان]او محافظه کاران را به \"باد زدن به آتش افراط گرایی\" متهم کرد
[ترجمه گوگل]او توری ها را متهم کرد که «شعله های افراط گرایی را فریاد می زنند»