کلمه جو
صفحه اصلی

shiftless


معنی : بی دست و پا، بی وسیله، بی چاره
معانی دیگر : بی عرضه، بی کفایت

انگلیسی به فارسی

بیدست وپا، بی وسیله، بی چاره


بدون حرکت، بی دست و پا، بی وسیله، بی چاره


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: shiftlessly (adv.), shiftlessness (n.)
• : تعریف: having little or no purpose or ambition; lazy.
مترادف: idle, indolent, lazy, otiose, slothful, unambitious
مشابه: aimless, fain�ant, listless, purposeless, slack, unenterprising, vagabond

• lazy, lacking ambition; not resourceful, inefficient
someone who is shiftless has no interest in doing anything and no desire to achieve anything.

مترادف و متضاد

بی دست و پا (صفت)
awkward, shiftless, maladroit

بی وسیله (صفت)
shiftless, barehanded

بی چاره (صفت)
forlorn, poor, shiftless, destitute, desperate, hapless, helpless, incurable, wretched

lazy


Synonyms: apathetic, dallying, directionless, good-for-nothing, idle, inattentive, incompetent, indolent, lackadaisical, laggard, lagging, lethargic, lifeless, loafing, procrastinating, slack, slothful, unambitious, unenergetic, unindustrious, unmotivated


جملات نمونه

1. He called the young people shiftless, lazy and good-for-nothing.
[ترجمه ترگمان]او جوان ها را تنبل و تنبل و تنبل صدا می زد - هیچ چیز
[ترجمه گوگل]او جوانان را بی حرکت، تنبل و خوب برای هیچ چیز نامید

2. She was shiftless, had made no provision.
[ترجمه ترگمان]این زن بی کار بود و هیچ امکانی به کار نبرده بود
[ترجمه گوگل]او بی حرکت بود، هیچ پیشنهادی نداشت

3. The other has been lazy and shiftless.
[ترجمه ترگمان]آن یکی تنبل و shiftless است
[ترجمه گوگل]دیگر تنبل و بی حرکت است

4. Ward Kimball remembered a shiftless childhood, attending twenty-two schools.
[ترجمه ترگمان]وارد Kimball کودکی shiftless را به یاد آورد که در بیست و دو مدرسه شرکت داشت
[ترجمه گوگل]بخش کیمبال یک دوران کودکی بی نظیر را یادآوری کرد و در بیست و دو مدرسه شرکت کرد

5. Such shiftless management, such waste, such confusion, I never saw.
[ترجمه ترگمان]چنین مدیریت کوچک و بی زحمت و چنان شلوغی که من هرگز ندیده بودم
[ترجمه گوگل]چنین مداخله ای بی نظیر، مانند زباله، چنین سردرگمی، من هرگز ندیدم

6. Laziness brings on deep sleep, and the shiftless man goes hungry.
[ترجمه ترگمان]Laziness به خواب عمیقی فرو می رود و مرد shiftless گرسنه است
[ترجمه گوگل]تنبلی خواب عمیق را به ارمغان می آورد و مرد بی حرکت گرسنه می رود

7. Don't hang around that shiftless guy. You don't know what he will do.
[ترجمه ترگمان]با اون آدم بی دست و پا معطل نکن تو که نمی دونی اون چی کار می کنه
[ترجمه گوگل]در اطراف آن مرد بی حرکت نشوید شما نمی دانید که او چه خواهد کرد

8. He lives in a shiftless way.
[ترجمه ترگمان]او در یک راه نامعلوم زندگی می کند
[ترجمه گوگل]او زندگی بی وقفه دارد

9. That was little more than the shiftless Slatterys raised.
[ترجمه ترگمان]این چیزی نبود که اسلاتری ها را از هم جدا می کردند
[ترجمه گوگل]این کمی بیشتر از Slatterys بدون حرکت مطرح شد

10. He's lazy and shiftless.
[ترجمه ترگمان]او تنبل و بی چاره است
[ترجمه گوگل]او تنبل و بی حرکت است

11. She worked hard but she had to support a shiftless husband.
[ترجمه ترگمان]او به سختی کار می کرد، اما ناچار شده بود شوهری بی دست و پا را حمایت کند
[ترجمه گوگل]او سخت کار کرد اما مجبور بود از شوهر بدون حرکت حمایت کند

12. Pepino must be a fool as well as a shiftless rascal.
[ترجمه ترگمان]Pepino هم باید احمق باشد، مثل یک آدم بی دست و پا
[ترجمه گوگل]پپینو باید یک احمق و همچنین یک بدبختی بی حرکت باشد

13. We are waiting and trying not to lose faith, but you see we're suffocating . . . oh my shiftless body.
[ترجمه ترگمان]ما منتظریم و سعی می کنیم که ایمان رو از دست ندیم، اما شما می بینید که ما داریم خفه می شیم … اوه، بدن shiftless
[ترجمه گوگل]ما منتظر هستیم و سعی داریم ایمان را از دست ندهیم، اما می بینید که ما خفه هستیم آه بدن من بی حرکت است

14. And last but not least, there are all those damn kids sharing files and scaring the media moguls shiftless.
[ترجمه ترگمان]و در نهایت، همه آن بچه های لعنتی که فایل ها را به اشتراک می گذارند و the رسانه را scaring می کنند، وجود ندارد
[ترجمه گوگل]و آخرین، اما نه کم، همه کسانی که لعنتی بچه ها فایل ها را به اشتراک می گذارند و ترس رسانه ها را می شکند


کلمات دیگر: