کلمه جو
صفحه اصلی

extenuate


معنی : تخفیف دادن، خرد کردن، خرد ساختن، کم کردن، رقیق کردن، نازک کردن، کم تقصیر قلمداد کردن، کاستن از، کوچک کردن، کمارزش قلمداد کردن
معانی دیگر : (در اصل) باریک کردن، لاغر کردن، کم غلظت کردن، (نادر) کاستن از، کم توان کردن، ضعیف کردن، نحیف کردن، (در مورد گناه و تخلف و غیره) تخفیف دادن، از قبح چیزی کاستن، (قدیمی) دست کم گرفتن، کم انگاشتن، اندک پنداشتن

انگلیسی به فارسی

رقیق کردن، تخفیف دادن، کاستن از، کم کردن، کوچک کردن، نازک کردن، کم‌تقصیر قلمدادکردن، کم‌ارزش قلمداد کردن


تضعیف، کم تقصیر قلمداد کردن، کم کردن، رقیق کردن، تخفیف دادن، کاستن از، کوچک کردن، کمارزش قلمداد کردن، نازک کردن، خرد ساختن، خرد کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: extenuates, extenuating, extenuated
مشتقات: extenuative (adj.), extenuatory (adj.), extenuatingly (adv.), extenuator (n.)
• : تعریف: to reduce the magnitude or seriousness of (a fault or offense) by offering partial excuses.
مشابه: excuse, palliate

- He tried to extenuate his offense by claiming ignorance of the law.
[ترجمه پرهام] او تلاش کرد که گناهش را با ادعای بی اطلاعی از قانون کم اهمیت جلوه دهد.
[ترجمه ترگمان] سعی می کرد جسارت خود را با ادعای قانون عوض کند
[ترجمه گوگل] او با ادعای بی احترامی به قانون، سعی کرد جرایم خود را از بین ببرد

• reduce the seriousness of (an action or guilt); make smaller, make thin (archaic)

مترادف و متضاد

تخفیف دادن (فعل)
abate, relieve, mitigate, assuage, discount, alight, bate, derogate, extenuate, lower, pull down

خرد کردن (فعل)
abate, diminish, mitigate, grind, squelch, minify, smash, chop, reduce, decrease, lessen, exterminate, eliminate, narrow, hash, fragment, fritter, annihilate, extenuate, shatter, shiver, crash, de-escalate, break to pieces, disintegrate, mash, comminute, mince, mangle, cut down, fragmentize, demolish, hack, fractionalize, pestle, steamroller

خرد ساختن (فعل)
abate, diminish, dwindle, mitigate, minify, reduce, decrease, lessen, turn down, bate, curtail, damp down, decompress, narrow, extenuate, de-escalate, impair

کم کردن (فعل)
diminish, reduce, bate, cut, alleviate, subtract, deduct, rebate, thin, extenuate, weaken, shade, soften, deduce, detract, relax, disqualify, draw off, retrench

رقیق کردن (فعل)
attenuate, thin, dilute, extenuate, rarefy, rarify, subtilize

نازک کردن (فعل)
attenuate, thin, extenuate

کم تقصیر قلمداد کردن (فعل)
extenuate

کاستن از (فعل)
extenuate, lower

کوچک کردن (فعل)
minify, fine, extenuate, play down, miniaturize

کم ارزش قلمداد کردن (فعل)
extenuate

lessen, mitigate


Synonyms: decrease, diminish, downplay, excuse, justify, make allowances, minimize, moderate, palliate, qualify, reduce, soften


جملات نمونه

1. no excuse could extenuate the seriousness of his crime
هیچ بهانه ای شدت جرم او را کم نمی کرد.

2. Nothing can extenuate such appalling behaviour.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز نمی تواند این رفتار وحشتناک را از خود دور کند
[ترجمه گوگل]هیچ چیز نمیتواند چنین رفتار ناخوشایندی را از بین ببرد

3. Cases of illness and other extenuating circumstances that may have affected a student's performance will be dealt with by a personal tutor.
[ترجمه ترگمان]مواردی از بیماری و سایر علل مخففه که ممکن است بر عملکرد دانش آموز تاثیر بگذارد توسط یک معلم خصوصی مورد بررسی قرار خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]موارد بیماری و سایر شرایط ضعیف که ممکن است روی عملکرد دانش آموز تاثیر داشته باشد، توسط یک معلم شخصی مورد رسیدگی قرار خواهد گرفت

4. His sentence was reduced because of the extenuating circumstances.
[ترجمه ترگمان]محکومیت او به علت علل مخففه تقلیل یافته بود
[ترجمه گوگل]حکم او به علت شرایط ضعیف کاهش یافت

5. Nothing can extenuate her negligence.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز نمی تواند سهل انگاری او را از بین ببرد
[ترجمه گوگل]هیچ چیز نمی تواند سهل انگاری او را کم کند

6. Nothing can extenuate his crime.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز نمی تواند جرمش را تسکین دهد
[ترجمه گوگل]هیچ چیز نمی تواند جنایت او را کم کند

7. The defendants decide to admit their guilt, but insist that there are extenuating circumstances.
[ترجمه ترگمان]متهمان تصمیم به اعتراف به جرم خود می گیرند اما اصرار دارند که شرایط extenuating وجود دارد
[ترجمه گوگل]متهمان تصمیم می گیرند که گناه خود را بپذیرند، اما اصرار دارند که شرایط ضعیف وجود دارد

8. There were extenuating circumstances and the defendant did not receive a prison sentence.
[ترجمه ترگمان]شرایط extenuating وجود داشت و متهم حکم زندان را دریافت نکرد
[ترجمه گوگل]شرایط محکومیت وجود دارد و متهم یک حکم زندان دریافت نکرده است

9. I admit to running the red light, but there were extenuating circumstances.
[ترجمه ترگمان]قبول دارم که چراغ قرمز را روشن کنم، اما شرایط extenuating وجود داشت
[ترجمه گوگل]من اعتراف می کنم که نور قرمز را اجرا می کنم، اما شرایط محرمانه وجود دارد

10. A terrifying warning was occasionally administered in cases where extenuating circumstances existed.
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات در مواردی که شرایط extenuating وجود داشته باشد، هشدار وحشتناکی تجویز می شد
[ترجمه گوگل]هشدار وحشتناک گاهی اوقات در مواردی وجود دارد که شرایط تضعیف وجود دارد

11. Clearly, then, extenuating factors such as the attraction of video stores and the ability to browse are sometimes overlooked.
[ترجمه ترگمان]بنابراین واضح است که عوامل extenuating مانند جذب فروشگاه های ویدیو و توانایی مرور به آن ها گاهی نادیده گرفته می شوند
[ترجمه گوگل]بدیهی است پس از آن فاکتورهایی مانند جاذبه های فروشگاه های ویدئویی و قابلیت مرور، گاهی نادیده گرفته می شوند

12. Goodstein suggested that this eased by talking about extenuating circumstances.
[ترجمه ترگمان]Goodstein پیشنهاد کرد که این مساله با صحبت در مورد شرایط extenuating کاهش یابد
[ترجمه گوگل]Goodstein پیشنهاد کرد که این موضوع با صحبت کردن در مورد شرایط نامناسبی کاهش پیدا کرد

13. Paedophilia is the only major crime in which there is no possibility of extenuating circumstances.
[ترجمه ترگمان]این تنها جنایتی است که در آن امکان of وجود ندارد
[ترجمه گوگل]Pedophilia تنها جنایات مهم است که در آن امکان محرومیت از شرایط وجود ندارد

methods for extenuating the air

روش‌های رقیق کردن هوا


The peasants were extenuated by hunger.

گرسنگی روستاییان را نحیف کرده بود.


extenuating circumstances

شرایط تخفیف‌دهنده (ی جرم)


No excuse could extenuate the seriousness of his crime.

هیچ بهانه‌ای شدت جرم او را کم نمی‌کرد.


not by extenuating or by exaggerating the damages sustained

نه از راه اندک شماری یا بزرگ شماری خسارت وارده


پیشنهاد کاربران

توجیه کردن، موجه کردن، کم کردن از شدت چیزی

"even the fact that you once helped to save my life could not extenuate your offence"
حتی این حقیقت که یکبار کمکت زندگیم رو نجات داد، نتونست گناهت رو توجیه کنه ( از گناهت کم کنه ) .


کلمات دیگر: