1. This shows how intermediation via Euromarket banks can increase the volume of spending for a given monetary base.
[ترجمه ترگمان]این نشان می دهد که چگونه واسطه گری از طریق بانک های Euromarket می تواند حجم مخارج برای یک پایه مالی معین را افزایش دهد
[ترجمه گوگل]این نشان می دهد که چگونه واسطه ها از طریق بانک های Euromarket می توانند حجم هزینه ها را برای یک پایه پولی مشخص افزایش دهند
2. Evolution of financial intermediation are theoretically explained along three clews.
[ترجمه ترگمان]تکامل واسطه گری مالی از لحاظ نظری در طول سه مرحله توضیح داده می شود
[ترجمه گوگل]تکامل واسطه مالی به لحاظ نظری در طول سه ضلع توضیح داده شده است
3. When the rules are clear - cut, intermediation is explicitly handled.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که قوانین واضح هستند، واسطه گری به طور صریح به کار گرفته می شود
[ترجمه گوگل]هنگامی که قوانین روشن است - برش، واسطه به صراحت مورد استفاده قرار می گیرد
4. However, intermediation system has many shortages and objections in present litigant mode.
[ترجمه ترگمان]با این حال، سیستم واسطه گری در حال حاضر کمبودها و ایرادات فراوانی دارد
[ترجمه گوگل]با این حال، سیستم واسطه کمبود و اختلافات زیادی در وضعیت فعلی دارد
5. Buyer consent through your manager intermediation here with following alternative term.
[ترجمه ترگمان]خریدار از طریق واسطه گری شما در اینجا با عبارت جایگزین دنبال می شود
[ترجمه گوگل]موافقت خریدار از طریق واسطه مدیر خود در اینجا با استفاده از اصطلاحات زیر استفاده کنید
6. There shall be no intermediation or settlement permitted in the matter of protective orders.
[ترجمه ترگمان]در رسیدگی به دستورها حفاظتی، واسطه گری و جانشینی وجود نخواهد داشت
[ترجمه گوگل]در مورد دستورات حفاظتی، هیچ واسطه یا حل و فصل مجاز نخواهد بود
7. I serve as the law intermediation of street member, intermediation community home antinomy and society antinomy.
[ترجمه ترگمان]من به عنوان مجری قانون، واسطه گری اجتماعی، antinomy، و جامعه antinomy خدمت می کنم
[ترجمه گوگل]من به عنوان واسطه قانون اعضای خیابانی، آنتونیومی خانه واسطه و جامعه انطباقی جامعه خدمت می کنم
8. The financial intermediation for the project, planning, implementation, provide a solid and reliable technical support.
[ترجمه ترگمان]واسطه گری مالی مربوط به پروژه، برنامه ریزی، اجرا، ارائه یک پشتیبانی فنی قابل اعتماد و قابل اعتماد است
[ترجمه گوگل]واسطه مالی برای پروژه، برنامه ریزی، پیاده سازی، ارائه پشتیبانی جامع و قابل اعتماد فنی
9. Intermediation is automated through technologies such as groupware, intranets, workflow and document management systems.
[ترجمه ترگمان]intermediation از طریق فن آوری هایی نظیر ابزارهای گروهی، intranets، گردش کار و سیستم های مدیریت اسناد خودکار شده است
[ترجمه گوگل]واسطه از طریق تکنولوژی هایی مانند گروه کار، اینترانت، گردش کار و سیستم های مدیریت اسناد خودکار خودکار می شود
10. Arbitrament and other disputes of the intermediation, litigation. . . etc. solve a mechanism to compare, having a following advantage:The first, the candor second, voluntarily sex.
[ترجمه ترگمان]arbitrament و دیگر مناقشات واسطه گری، دعوای قضایی و غیره یک مکانیزم برای مقایسه، داشتن یک مزیت زیر را حل می کنند: اولی، صراحت دوم، جنس داوطلبانه
[ترجمه گوگل]اختلافات و اختلافات دیگر واسطه، دادرسی و غیره حل مکانیسم برای مقایسه، داشتن مزیت های زیر: اول، دوم خنثی، به طور داوطلبانه جنسی
11. Requiring intermediation encourages messages to carry more contextual information.
[ترجمه ترگمان]واسطه گری intermediation، پیام ها را به انجام اطلاعات متنی بیشتر تشویق می کند
[ترجمه گوگل]نیاز به واسطه پیام ها را برای انتقال اطلاعات بیشتر متنی ترغیب می کند
12. Broadly speaking, liquidity and financial intermediation have emerged as key topics in macroeconomics and finance.
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، نقدینگی و واسطه گری مالی به عنوان موضوعات کلیدی در اقتصاد کلان و اقتصاد ظاهر شده اند
[ترجمه گوگل]به طور کلی، نقدینگی و واسطه مالی به عنوان موضوعات کلیدی در اقتصاد کلان و مالی به حساب می آیند
13. Intermediation is done Jingpai value for their first assessment, and investors agreed auction "bottom line", the Acting investors into the auction market Jingpai generally no longer performed "sense".
[ترجمه ترگمان]intermediation با ارزش Jingpai برای اولین ارزیابی خود انجام شده است، و سرمایه گذاران توافق کردند که \"خط پایین\"، سرمایه گذاران فعال در بازار حراج به طور کلی دیگر \"مفهوم\" را اجرا کنند
[ترجمه گوگل]وینچینگ ارزش Jingpai برای اولین ارزیابی خود را انجام می دهد، و سرمایه گذاران 'خط پایین' حراج را توافق کردند، سرمایه گذاران اقدام به بازار حراج Jingpai به طور کلی دیگر 'حس' انجام نمی شود
14. Financial market reform is needed to improve the intermediation of savings in China.
[ترجمه ترگمان]اصلاح بازار مالی برای بهبود واسطه گری در چین مورد نیاز است
[ترجمه گوگل]اصلاح بازار مالی برای بهبود واسطه پس انداز در چین ضروری است