معنی : رسوخ کردن، سرتاسرسوراخ کردن، سرتاسر سوراخ شدن
معانی دیگر : سوراخ کردن (و از میان چیزی رد شدن)، توختن، رسو کردن، سرتاسرسورا کردن، سرتاسر سورا شدن
رسوخ کردن، سرتاسرسوراخ کردن، سرتاسر سوراخ شدن
transpierce، رسوخ کردن، سرتاسرسوراخ کردن، سرتاسر سوراخ شدن