کلمه جو
صفحه اصلی

transpierce


معنی : رسوخ کردن، سرتاسرسوراخ کردن، سرتاسر سوراخ شدن
معانی دیگر : سوراخ کردن (و از میان چیزی رد شدن)، توختن، رسو  کردن، سرتاسرسورا  کردن، سرتاسر سورا  شدن

انگلیسی به فارسی

رسوخ کردن، سرتاسرسوراخ کردن، سرتاسر سوراخ شدن


transpierce، رسوخ کردن، سرتاسرسوراخ کردن، سرتاسر سوراخ شدن


مترادف و متضاد

رسوخ کردن (فعل)
soak, pierce, perforate, transpierce

سرتاسر سوراخ کردن (فعل)
transpierce

سرتاسر سوراخ شدن (فعل)
transpierce


کلمات دیگر: