کلمه جو
صفحه اصلی

ringleader


معنی : سر دسته، سر حلقه، رهبرشورشیان
معانی دیگر : (تداعی منفی) سردسته، سرجنبان، سردمدار، رییس باند (دزدان و غیره)

انگلیسی به فارسی

سر دسته، سر حلقه، رهبرشورشیان


راننده، سر دسته، سر حلقه، رهبرشورشیان


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a person who leads a group, esp. in mischievous or illegal activities.
مشابه: leader

• chief, leader, head of a group; leader of a rebellious or criminal organization
the ringleader of a group of people who are causing trouble is the person who is leading them.

مترادف و متضاد

سر دسته (اسم)
chief, leader, marshal, chieftain, ringleader, protagonist, head of gang

سر حلقه (اسم)
ringleader

رهبر شورشیان (اسم)
ringleader

leader


Synonyms: agitator, boss, brains, captain, chief, chieftain, commander, general, head, head honcho, inciter, instigator, mastermind, orchestrator, president, ruler, skipper, spokesperson, troublemaker


جملات نمونه

1. The ringleader of the gang had one hand loose but the other was tied to another robber's.
[ترجمه ترگمان]سردسته گروه یک دستش را شل کرده بود، اما دست دیگرش به یک سارق دیگر بسته شده بود
[ترجمه گوگل]راننده این باند دست یک دست داشت اما دیگر به دزدان دیگر گره خورده بود

2. The ringleaders were marked out for punishment.
[ترجمه ترگمان]The برای تنبیه آماده بودند
[ترجمه گوگل]سربازان مجازات شدند

3. The soldiers were well informed about the ringleaders of the protest.
[ترجمه ترگمان]سربازان به خوبی از رهبران این اعتراضات خبر داشتند
[ترجمه گوگل]سربازان در مورد رهبران اعتراض بسیار آگاه بودند

4. The police were determined to sniff out the ringleaders.
[ترجمه ترگمان]پلیس تصمیم گرفته بود که the را بو بکشد
[ترجمه گوگل]پلیس مصمم بود که سر و صدا را از بین ببرد

5. He spilled it that Bill was their ringleader.
[ترجمه ترگمان] اون spilled که \"بیل\" سردسته اونا بوده
[ترجمه گوگل]او آن را ریخت که بیل سرپرست آنها بود

6. The ringleaders were jailed for 15 years.
[ترجمه ترگمان]این رهبران به مدت ۱۵ سال زندانی شدند
[ترجمه گوگل]سربازان 15 ساله زندانی شدند

7. Detectives are now trying to trace the ringleader of what could be a new international racket.
[ترجمه ترگمان]کارآگاهان الان دارن سعی میکنن که یه سر دسته از چیزی که میتونه یه راکت بین المللی باشه رو پیدا کنن
[ترجمه گوگل]کارآگاهان در حال تلاش برای ردیابی رهبر از آنچه که می تواند یک راکت بین المللی جدید باشد

8. The ringleader and another man lay on the ground, writhing and screaming.
[ترجمه ترگمان]سر دسته دوم و دیگری روی زمین افتاده و در حال جیغ زدن و جیغ کشیدن بودند
[ترجمه گوگل]راننده و یک مرد دیگر بر زمین مینگرند و با سر و صدا و فریاد می کشند

9. The ringleaders are facing life in prison.
[ترجمه ترگمان]رهبران این رهبران با حبس در زندان مواجه هستند
[ترجمه گوگل]سربازان با زندگی در زندان مواجه هستند

10. Shoot the ringleaders, that's what I say.
[ترجمه ترگمان]این چیزیه که من می گم
[ترجمه گوگل]این را من می گویم که سربازان را شلیک کن

11. The two other ringleaders escaped capture, but many other lesser lights were taken and rather harshly treated.
[ترجمه ترگمان]دو رهبر دیگر از اسارت جان سالم به در بردند، اما بسیاری از چراغ های کوچک تر دیگر گرفته شدند و به شدت تحت درمان قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]دو راننده دیگر فرار از تصرف، اما بسیاری دیگر از چراغ های کوچک گرفته شده و به سختی درمان شده است

12. The ringleader was shot to death in a gun battle.
[ترجمه ترگمان]سر دسته در یک نبرد مسلحانه تیر خورده بود
[ترجمه گوگل]راننده در یک نبرد اسلحه به مرگ کشته شد

13. The ringleader of this circus of worthless pawns.
[ترجمه ترگمان]سردسته این circus بی ارزش
[ترجمه گوگل]رهبر این سیرک از پیادهروی بی ارزش است

14. The accused ringleader of the 2004 Madrid train bombings has been acquitted.
[ترجمه ترگمان]رئیس متهم بمب گذاری های سال ۲۰۰۴ مادرید تبرئه شده است
[ترجمه گوگل]رهبر متهم در بمب گذاری در سال 2004 مادرید، تبرئه شده است

15. Samuel Adams was widely considered to be the ringleader of the demonstration.
[ترجمه ترگمان]ساموئل آدامز بعنوان رهبر این تظاهرات در نظر گرفته شد
[ترجمه گوگل]ساموئل آدامز به طور گسترده ای به عنوان رهبر تظاهرات در نظر گرفته شد


کلمات دیگر: