کلمه جو
صفحه اصلی

sheik


معنی : سالار، رئیس، رئیس قبیله، شیخ، رئیس خانواده
معانی دیگر : sheikh عربی شی

انگلیسی به فارسی

( sheikh ) (عربی) شیخ، رئیس قبیله، رئیس خانواده،رئیس


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the leader of an Arab community or tribe.

(2) تعریف: a Muslim religious leader.

• leader, chief, tribal patriarch (in islamic countries)

مترادف و متضاد

سالار (اسم)
principal, head, chief, leader, headman, chieftain, don, sheik, sheikh, goodman, patriarch

رئیس (اسم)
provost, principal, superior, head, master, manager, director, superintendent, warden, commander, chief, leader, prefect, premier, headman, premiere, boss, chairman, president, ruler, sheik, sheikh, regent, dean, head master, higher-up, syndic

رئیس قبیله (اسم)
chieftain, sheik, sheikh

شیخ (اسم)
sheik, sheikh, hierarch, patriarch

رئیس خانواده (اسم)
sheik, sheikh, patriarch

جملات نمونه

1. We were greatly honoured that Sheik Hasina took the trouble to visit us.
[ترجمه ترگمان]خیلی افتخار می کردیم که شیخ Hasina برای دیدن ما دردسر درست کرده
[ترجمه گوگل]ما به شدت افتخار می کنیم که شیک هاسینا مشکل را برای بازدید از ما به ارمغان آورد

2. Attorneys for Sheik Sultan did not return telephone messages left at their offices on Wednesday.
[ترجمه ترگمان]وکلای شیخ سلطان پیام های تلفنی را که روز چهارشنبه در دفاتر خود باقی گذاشته بودند باز نکردند
[ترجمه گوگل]وکلای شیخ سلطان پیام های تلفنی را که در روز چهارشنبه در دفاترشان برگزار شد، به تلفن خود ارسال نکردند

3. The question is how the sheik plans to wield that power, and to what end.
[ترجمه ترگمان]سوال این است که آیا این شیخ قصد دارد این قدرت را به عمل آورد و تا چه حد
[ترجمه گوگل]سؤال این است که چگونه شیک قصد دارد قدرت را به دست بیاورد و به چه چیزی پایان دهد

4. It was the secretary to Sheik Asball Hasseinen: the man she'd gobbled to get the information that brought her here.
[ترجمه ترگمان]منشی شیخ Asball بود؛ مردی که او gobbled بود تا اطلاعاتی را که او را به اینجا اورده بود به دست بیاورد
[ترجمه گوگل]این منشی به شیخ اسلال هسینن، مردی بود که او در جستجوی اطلاعاتی بود که او را به اینجا آورده بود

5. The suit further alleges that the sheik reneged on repeated oral pledges to provide for her long-term care.
[ترجمه ترگمان]این دادخواست همچنین نشان می دهد که این شیخ تعهدات شفاهی مکرری را برای تامین مراقبت های طولانی مدت اش انجام داده است
[ترجمه گوگل]این کت و شلوار بیشتر ادعا می کند که شیک از وعده های مکرر دهانی برای مراقبت بلند مدت خود مراقبت می کند

6. A representative for the sheik could not immediately be reached late Sunday.
[ترجمه ترگمان]تا اواخر روز یکشنبه، نماینده ای برای این \"شیخ\" نمی توانست به این شهر دسترسی داشته باشد
[ترجمه گوگل]یک نماینده برای شیک نتوانست بلافاصله به اواخر یکشنبه برسد

7. For example, Sheik Amar (Alfred Molina), the tax-resisting renegade, provides some comic relief with his illegal ostrich races, his black market double-dealing, and his speeches.
[ترجمه ترگمان]برای مثال، شیخ عمر (آلفرد مولینا)، مالیات بر پایه مالیات، برخی از کمک های خنده دار را با نژاد غیر قانونی شتر مرغ، بازار سیاه او، و سخنرانی های وی فراهم می کند
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، شیخ عمار (Alfred Molina)، مزدوران مالیاتی، برخی از مسائل مربوط به شترمرغ های غیر قانونی خود، بازار سیاه خود را در بازار سیاه و سخنرانی هایش ارائه می دهد

8. The secular, left-of-center party, led by Sheik Hasina, captured about 230 of the parliament's 300 seats.
[ترجمه ترگمان]حزب سکولار، چپ گرا، به رهبری شیخ Hasina، حدود ۲۳۰ کرسی از ۳۰۰ صندلی پارلمان را بدست آورد
[ترجمه گوگل]حزب سکولار، چپ از مرکز، به رهبری شیخ حسینا، حدود 230 مجلس 300 کرسی را دستگیر کرد

9. The sheik in particular caused a slight stir and buzz.
[ترجمه ترگمان]این \"شیخ\" به طور خاص باعث ایجاد جنب و جوش و همهمه خفیفی شد
[ترجمه گوگل]شیک به طور خاص سبب انداختن وزوز شد

10. The sheik treated him as a friend and an equal.
[ترجمه ترگمان]این دختر با او به عنوان دوست و برابر رفتار می کرد
[ترجمه گوگل]شیک او را به عنوان یک دوست و برابر رفتار کرد

11. Besides a Bayern delegation, the Sheik also met representatives of Olympique Marseille and Benfica Lisbon.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر یک هیات آلمانی، شیخ همچنین نمایندگانی از المپیک مارسی و Benfica لیسبون را نیز ملاقات کرد
[ترجمه گوگل]شیک نیز علاوه بر یک هیئت بایرن نیز با نمایندگان المپیک مارسی و بنفیکا لیسبون ملاقات کرد

12. It also said that she was to stand no nonsense from Sheik Hasseinen's messenger.
[ترجمه ترگمان]همچنین گفته بود که او نباید از طرف شیخ Hasseinen بی معنی به نظر برسد
[ترجمه گوگل]همچنین گفت که او نباید از سخنان شیخ هاسینن بی خبر باشد

13. A quadriplegic who is nearly deaf and has failing eyesight, the 61-year-old sheik would seem to be powerless.
[ترجمه ترگمان]A که تقریبا ناشنوا است و بینایی خود را از دست می دهد، این شیک ۶۱ ساله نمی تواند ضعیف باشد
[ترجمه گوگل]یک کوادریپلژیک که تقریبا ناشنوا است و بینایی نداشته است، شیک 61 ساله به نظر می رسد بی نهایت است

14. Often a parody of what people think of as silent movie acting, Valentino became an exotic heart-throb with gleaming eyes and flaring nostrils, in The Sheik, Blood and Sand and Monsieur Beaucaire.
[ترجمه ترگمان]اغلب به تقلید از آنچه مردم درباره فیلم های صامت خود فکر می کنند، Valentino با چشم های درخشان و منخرین خیره کننده، The، خون و مسی و بکر
[ترجمه گوگل]اغلب یک تقلید از آنچه که مردم به عنوان فیلم سینمایی فکر می کنند فکر می کنند، Valentino یک قلب عجیب و غریب با چشم های زرق و برق دار و بینی های بینی، در شیخ، خون و شن و مسیو Beaucaire تبدیل شد


کلمات دیگر: