کلمه جو
صفحه اصلی

explainable


معنی : قابل شرح، توجیه پذیر
معانی دیگر : قابل شرح

انگلیسی به فارسی

قابل توضیح است، توجیه پذیر، قابل شرح


قابل‌شرح، شرح‌پذیر


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of explain.
متضاد: inexplicable

• capable of being clarified or explained, can be elucidated

مترادف و متضاد

Synonyms: accountable, intelligible, understandable


explicable


قابل شرح (صفت)
explainable

توجیه پذیر (صفت)
explainable

جملات نمونه

1. They are explainable as a species of mental atavism.
[ترجمه ترگمان]آن ها به عنوان گونه ای از atavism ذهنی طبقه بندی می شوند
[ترجمه گوگل]آنها به عنوان یک نوع آتاویسم روحی قابل تفسیر هستند

2. Oregon female, age twenty - one, no explainable cause of death. Autopsy shows nothing. Zip.
[ترجمه ترگمان]زن Oregon، بیست و یک ساله، نه علت مرگ کالبدشکافی، هیچی نشون نمیده ببند
[ترجمه گوگل]اورگان زن، سن بیست و یک، علت قابل توضیح دادن مرگ نیست کالبد شکافی چیزی نشان نمی دهد زیپ

3. The size of the Japanese population may be explainable, at least partially, by a repatriation movement from Japan in the late 1950's and 1960's.
[ترجمه ترگمان]اندازه جمعیت ژاپن ممکن است حداقل تا حدودی، با حرکت بازگشت مهاجران از ژاپن در اواخر دهه های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ کاهش یابد
[ترجمه گوگل]اندازه جمعیت ژاپن ممکن است تقریبا قابل توجیه باشد، حداقل از لحاظ جنبش بازگشت از ژاپن در اواخر دهه 1950 و 1960

4. He believed in scientific method - phenomena were explainable.
[ترجمه ترگمان]او به روش علمی اعتقاد داشت - پدیده explainable بود
[ترجمه گوگل]او به روش علمی اعتقاد داشت - پدیده قابل توضیح بود

5. If it's an explainable variance memo that's needed, then write one.
[ترجمه ترگمان]اگر یک یادداشت مربوط به واریانس مورد نیاز باشد، پس یکی بنویسید
[ترجمه گوگل]اگر این یادداشت واریانس قابل توضیح است که مورد نیاز است، آن را بنویسید

6. A striking feature not explainable in terms of simple viscus behavior is the characteristically blunt terminations or steep outer margins of debris flow.
[ترجمه ترگمان]یک ویژگی قابل توجه در رفتار viscus ساده این است که characteristically characteristically کند یا حاشیه های بیرونی شیب دار جریان واریزه می باشد
[ترجمه گوگل]یکی از ویژگی های برجسته که از لحاظ رفتار ساده ی ویسکاکس قابل توضیح نیست، ناپایداری های باریک و یا حاشیه های بیرونی بیرونی جریان های زباله است

7. Miami's larger proportion of women is probably explainable by women's greater life expectancy.
[ترجمه ترگمان]بیشتر زنان در میامی از امید به زندگی بیشتر رنج می برند
[ترجمه گوگل]نسبت بزرگتر زنان میامی احتمالا قابل درک بودن زندگی زنان است

8. If true, the signal might be explainable by hydrogen flowing out from the Sun and interacting with oxygen in the lunar soil.
[ترجمه ترگمان]اگر درست باشد، سیگنال ممکن است توسط هیدروژن از خورشید بیرون بیاید و با اکسیژن در خاک ماه تعامل داشته باشد
[ترجمه گوگل]اگر درست باشد، سیگنال ممکن است توسط هیدروژن که از خورشید عبور می کند و با اکسیژن در خاک ماه ماه تعامل می کند، قابل توضیح باشد

9. This is also explainable in virtue of the explanatory power that speech act theory has in describing conversational sequencing.
[ترجمه ترگمان]این امر همچنین به لحاظ قدرت توضیحی که نظریه عمل گفتار در توصیف توالی محاوره ای دارد صادق است
[ترجمه گوگل]این نیز قابل فهم با توجه به قدرت توضیحی است که نظریه عمل گفتار در توصیف توالی مکالمه دارد

10. No explainable cause of death.
[ترجمه ترگمان]دلیلی برای مرگ وجود نداره
[ترجمه گوگل]هیچ علت توضیحی برای مرگ وجود ندارد

11. In the research of detection model generation, it is desirable that the detection model be explainable and have high detection rate, but the existing methods cannot achieve these two goals.
[ترجمه ترگمان]در تحقیقات نسل مدل تشخیص، مطلوب است که مدل تشخیص explainable بوده و نرخ تشخیص بالایی داشته باشد، اما روش های موجود قادر به دستیابی به این دو هدف نیستند
[ترجمه گوگل]در تحقیق نسل مدل تشخیص، مطلوب است که مدل تشخیص قابل توضیح باشد و میزان تشخیص بالا داشته باشد، اما روش های موجود نمی توانند به این دو هدف دست یابند

12. For audit opinions to be believable in specific contexts they must be logically explainable and retraceable and testable.
[ترجمه ترگمان]برای حسابرسی عقاید مربوط به شرایط خاص، باید به طور منطقی explainable و retraceable و قابل آزمایش باشند
[ترجمه گوگل]برای نظرهای حسابرسی که در زمینه های خاص قابل اعتماد باشند، باید منطقی قابل توضیح و قابل بررسی و تست پذیر باشند

13. Conservatives treat such discrepancies as either insignificant or readily explainable.
[ترجمه ترگمان]محافظه کاران چنین اختلافاتی را هر چه ناچیز یا بی اهمیت تلقی می کنند را درمان می کنند
[ترجمه گوگل]محافظه کاران این اختلافات را به عنوان ناچیز یا به راحتی قابل توضیح می دانند

14. After 199 the influence of permanent and transitory income on consumption behavior is strongly explainable. sentence dictionary
[ترجمه ترگمان]بعد از ۱۹۹ اثر درآمد دائمی و ناپایدار در رفتار مصرف به شدت مورد استفاده قرار می گیرد فرهنگ لغت
[ترجمه گوگل]پس از سال 199، تأثیر درآمد دائمی و موقت بر رفتار مصرفی بسیار قابل توضیح است فرهنگ لغت جمله


کلمات دیگر: