کلمه جو
صفحه اصلی

intercede


معنی : شفاعت کردن، پادر میانی کردن، میانجی گری کردن، میانجی شدن، میانه گیری کردن، وساطت کردن
معانی دیگر : ریش سفیدی کردن، میانگیری کردن، بخشش جویی کردن، آشتی دادن، آشتی گری کردن

انگلیسی به فارسی

پادر میانی کردن، میانجی گری کردن، میانجی شدن،میانه گیری کردن، وساطت کردن، شفاعت کردن


مدافع، شفاعت کردن، پادر میانی کردن، میانجی گری کردن، میانجی شدن، میانه گیری کردن، وساطت کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: intercedes, interceding, interceded
مشتقات: interceder (n.)
(1) تعریف: to act as a mediator in a dispute or disagreement.
مشابه: mediate

- He was hesitant to intercede in a quarrel between two such hostile opponents.
[ترجمه ترگمان] او نسبت به دخالت در نزاع میان دو رقیب مخالف مردد بود
[ترجمه گوگل] او از اینکه دو نفر از این مخالفان دشمن را درگیر کرده بود، تردید داشت
- The argument would have continued much longer if their mother had not interceded.
[ترجمه طیبه] دعوا طولانی تر میشد اگه مادرشون پادرمیانی نکرده بود
[ترجمه ترگمان] اگر مادرشان پادرمیانی نکرده بود، این بحث بسیار طولانی تر می شد
[ترجمه گوگل] این استدلال، اگر مادر خود را به قتل نرسانده بود، بسیار طولانی تر می شد

(2) تعریف: to intervene or speak on behalf of another.

- The governor interceded with the prison warden on behalf of the woman's son.
[ترجمه ترگمان] فرماندار از طرف رئیس زندان از او تقاضای کمک کرد
[ترجمه گوگل] فرماندار به نمایندگی از پسر زن به سرپرست زندان پیوست

• plead or speak on behalf of another; mediate, arbitrate, intervene
if you intercede with a person, you talk to them in order to try to end a disagreement that they have with another person; a formal word.

مترادف و متضاد

شفاعت کردن (فعل)
intercede

پادر میانی کردن (فعل)
intercede

میانجی گری کردن (فعل)
intercede, mediate

میانجی شدن (فعل)
intercede, interpose

میانه گیری کردن (فعل)
intercede

وساطت کردن (فعل)
intercede, mediate

mediate


Synonyms: advocate, arbitrate, barge in, butt in, intermediate, interpose, intervene, intrude, mix in, monkey with, negotiate, plead, reconcile, speak, step in


جملات نمونه

1. They asked my father to intercede with the king on their behalf.
[ترجمه طیبه] آنها از پدرم خواستند که پیش پادشاه برای انها شفاعت کند
[ترجمه ترگمان]از پدرم خواهش کردند که از جانب ایشان با شاه شفاعت کند
[ترجمه گوگل]آنها از پدرم خواسته بودند که از طرف آنها پادشاه شوند

2. Having come this great distance to intercede for her father, she now seemed instead to be constantly arguing with his shade.
[ترجمه ترگمان]اکنون که این مسافت طولانی را طی کرده بود تا برای پدرش شفاعت کند، اکنون به نظر می رسید که در عوض پیوسته با سایه او بحث می کند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر این فاصله بزرگ برای طرفداری از پدرش، اکنون به نظر می رسید که به جای آن به طور مداوم با سایه اش بحث می کرد

3. Maybe he was therefore too distant to intercede in the folie a trois developing right under his nose.
[ترجمه ترگمان]به همین جهت ممکن بود که او بیش از اندازه فاصله داشته باشد تا در آن سه trois که درست در زیر بینی اش رشد کرده بود، شفاعت کند
[ترجمه گوگل]شاید او خیلی دور از تعصب در ورق فولادی بود که در زیر بینی اش قرار داشت

4. Therese can intercede on her behalf.
[ترجمه ترگمان]ترز می تواند از طرف او شفاعت کند
[ترجمه گوگل]تریس می تواند از طرف او مداخله کند

5. Their purpose in coming here had been to intercede for the soul of Colonel Fergusson.
[ترجمه ترگمان]هدف آن ها در آمدن به اینجا این بود که برای روح کلنل Fergusson شفاعت کند
[ترجمه گوگل]هدف آنها در ورود به اینجا بود که برای روح سرهنگ فرگوسن تعقیب شود

6. She had found powerful allies who promised to intercede.
[ترجمه ترگمان]او متفقین قدرتمند پیدا کرده بود که قول دادند پادرمیانی کنند
[ترجمه گوگل]او متفقین قدرتمند را یافت که قول دادند که مداخله کنند

7. We have intercede with the authorities on behalf of people unfair imprison there.
[ترجمه ترگمان]ما از طرف افرادی که به نمایندگی از مردم در آنجا زندانی می شوند، شفاعت کرده ایم
[ترجمه گوگل]ما با مقامات از طرف افرادی که در آنجا زندانی غیرمنصفانه هستند، تعقیب شده ایم

8. Couldn't you ask governor lambert to intercede?
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانستید از فرماندار لمبرت درخواست کنید که شفاعت کنه؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید از لامبرت فرماندار درخواست کنید؟

9. Who is he that can intercede with Him except with His Permission?
[ترجمه ترگمان]کیست که با او شفاعت کند مگر با اجازه او؟
[ترجمه گوگل]چه کسی است که می تواند با او به جز اجازه او شفاعت کند؟

10. Those words drive me to intercede for these wretched souls who are false teachers.
[ترجمه ترگمان]این کلمات مرا وادار می کنند که برای این جان های بدبخت که معلم اشتباه هستند، شفاعت کنم
[ترجمه گوگل]این کلمات من را به خاطر این روحیه های ناخوشایند که معلمان دروغین هستند تعقیب می کنند

11. He had occasionally tried to intercede for me.
[ترجمه ترگمان]گاهی سعی می کرد از من شفاعت کند
[ترجمه گوگل]او گاهی اوقات سعی کرد برای من مداخله کند

12. He has been reluctant to intercede in the past out of deference to the coach's authority.
[ترجمه ترگمان]او در گذشته تمایلی به دخالت در گذشته از احترام به مقام مربی نداشت
[ترجمه گوگل]او در گذشته از تمجید از اقتدار مربی، تمایلی به مداخله نداشت

13. I intercede for each of you with great love.
[ترجمه ترگمان]من برای هر کدام از شما با عشق بزرگی شفاعت می کنم
[ترجمه گوگل]من برای هر کدام از شما با عشق عجیب و غریب می شوم

14. The governor promised to intercede with the Home Office on behalf of the girl.
[ترجمه ترگمان]فرماندار قول داد که از طرف دختر برای اداره داخله شفاعت کند
[ترجمه گوگل]فرماندار وعده داده است که از جانب دختر به اداره خانه دعوت شود

He wanted to punish his son, but I interceded.

او می‌خواست پسرش را گوش‌مالی بدهد؛ ولی من پا در میانی کردم.


We interceded on behalf of those who have been condemned to death.

ما به سود آنان که به مرگ محکوم شده‌اند، وساطت کردیم.


If nobody intercedes, they will end up in divorce.

اگر کسی وساطت نکند کار آنها به طلاق خواهد کشید.


پیشنهاد کاربران

دخالت کردن


کلمات دیگر: