1. The low land should be ridged before they are used.
[ترجمه ترگمان]سطح پایین باید قبل از استفاده از آن ها نوک دار باشد
[ترجمه گوگل]زمین های پایین باید قبل از استفاده از آنها رید شوند
2. Cook the chicken in a ridged cast-iron skillet.
[ترجمه ترگمان]مرغ را در یک ماهی تابه cast آهنی بپزید
[ترجمه گوگل]مرغ را در رشته کباب ریخته گری کباب کنید
3. The Gutter Helmet is a thin piece of ridged aluminum that fits completely over the gutter.
[ترجمه ترگمان]Gutter Helmet یک تکه از آلومینیوم است که به طور کامل در فاضلاب فرورفته است
[ترجمه گوگل]هلی کوپتر Gutter یک قطعه نازک از آلومینیوم رید است که به طور کامل بر روی زه کشی قرار دارد
4. The ridged surface that results tends to prevent panning.
[ترجمه ترگمان]سطح نوک دار که منجر به پیش گیری از پنینگ می شود
[ترجمه گوگل]سطح رگه ای که به نتایج منجر می شود مانع از پانسیون شود
5. The ridged and tufted counterpane has been carefully and frequently laundered.
[ترجمه ترگمان]روتختی ridged شده به دقت و مرتب laundered
[ترجمه گوگل]مخمل خوابده و خاردار با دقت و اغلب شسته شده است
6. African antelope with ridged curved horns; moves with enormous leaps.
[ترجمه ترگمان]antelope آفریقایی که شاخ پیچ دار بود با جست و جوی بزرگ حرکت می کند
[ترجمه گوگل]آلبالو آفریقایی با شاخهای منحنی رگه دار؛ حرکت با جهش های عظیم
7. The ridged, stiff nature of the implement brought me to orgasm in less than a minute.
[ترجمه ترگمان]در کم تر از یک دقیقه طبیعت سفت و سخت اجرا باعث شد که من به اوج orgasm برسم
[ترجمه گوگل]ماهیت ریش و خشن پیاده سازی من را به کمتر از یک دقیقه به ارگاسم آورد
8. The ridged design of the pan allows excess fat to drain off.
[ترجمه ترگمان]طراحی نوک دار ماهی تابه به چربی اضافی اجازه تخلیه را می دهد
[ترجمه گوگل]طراحی کرم پان اجازه می دهد که چربی بیش از حد تخلیه شود
9. His forehead was ridged with anxiety.
[ترجمه ترگمان]پیشانیش از اضطراب پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]پیشانی او با اضطراب رانده شد
10. As a soil conservation tillage method, ridged - furrow has been applied in sloping field.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک روش کشت نگهداری خاک، شیار شیار در قسمت شیب دار به کار رفته است
[ترجمه گوگل]به عنوان یک روش خاک زراعی حفاظت خاک، رید - زوار در زمینه شیب دار استفاده شده است
11. The stone or ridged or corrugated seed of such a tree.
[ترجمه ترگمان]سنگ و یا شیار شیار دار یا موجدار چنین درختی
[ترجمه گوگل]سنگ یا بذر رید و یا موج دار چنین درخت
12. Further computation indicates that the ferrite slabs loaded ridged waveguide has broadband frequency properties and the grooved waveguide has greater differential phase shift.
[ترجمه ترگمان]محاسبات بیشتر نشان می دهد که نمونه های فریت (ridged)دارای ویژگی های فرکانسی باند وسیع بوده و هادی شیاردار دارای تغییر فاز تفاضلی بزرگتری است
[ترجمه گوگل]محاسبات بیشتر نشان می دهد که صفحات فریت لود شده رشته موجبر دارای خصوصیات فرکانس پهنای باند است و موجبر جفت دارای تغییر فاز متفاوت است
13. Rigatoni is usually ridged and the tube's end does not terminate at an angle, like penne .
[ترجمه ترگمان]Rigatoni معمولا نوک دار هستند و انتهای لوله با زاویه ای مانند penne به پایان نمی رسد
[ترجمه گوگل]Rigatoni معمولا ریدان شده و انتهای لوله در یک زاویه، مانند پنان، نزول نمی کند
14. He ridged his corn.
[ترجمه ترگمان]He را شیار کرد
[ترجمه گوگل]او ذرت خود را رنده کرد
15. Or a hedgehog soap that sits in its own wooden ridged soap dish, stylishly packed, for £ 9
[ترجمه ترگمان]یا یک صابون hedgehog که در بشقاب چوبی و چوبی مخصوص خود قرار می گیرد، stylishly بسته بندی شده، به قیمت ۹ پوند
[ترجمه گوگل]یا صابون ساحلی که در ظرف مخصوص صابون چوبی خود قرار گرفته است، با شیک بسته بندی شده، برای 9 پوند