1. She went into hysterics when she heard about her husband.
[ترجمه ترگمان]وقتی راجع به شوهرش شنید، دچار حمله عصبی شد
[ترجمه گوگل]وقتی شوهرش در مورد شوهرش شنید، به هیستریک رفت
2. He always has hysterics at the sight of blood.
[ترجمه ترگمان]او همیشه با دیدن خون دچار حمله عصبی می شود
[ترجمه گوگل]او همیشه در معرض خون دارای هیستریک است
3. Mum'd have hysterics if she knew what you'd done.
[ترجمه ترگمان]اگر می دانست چه کار کرده بودی، مامان دچار حمله عصبی شده بود
[ترجمه گوگل]اگر می دانست که چه کاری انجام می دهید، مامان هیستریک دارد
4. He'd often have us all in absolute hysterics.
[ترجمه ترگمان]او اغلب ما را گرفتار حمله عصبی کرده بود
[ترجمه گوگل]او اغلب ما را در هیستریک مطلق در اختیار ما قرار می دهد
5. He went into hysterics when he heard the news.
[ترجمه ترگمان]وقتی اخبار را شنید، دچار حمله عصبی شد
[ترجمه گوگل]وقتی اخبار را شنید، به هیستریک رفت
6. The whole class dissolved into hysterics when they saw him.
[ترجمه ترگمان]وقتی او را دیدند همه کلاس دچار حمله عصبی شدند
[ترجمه گوگل]وقتی او را دیدم تمام کلاس به هیستریک رسید
7. My mum'll have hysterics when she sees the colour of my hair.
[ترجمه ترگمان]وقتی رنگ موهایم را می بیند، مادرم دچار حمله عصبی می شود
[ترجمه گوگل]وقتی رنگ موی من را می بیند، مومیایی هایم را هیستریک می کند
8. It was such a shock I had hysterics.
[ترجمه ترگمان]ناگهان دچار حمله عصبی شدم
[ترجمه گوگل]این یک شوک بود که من هیستریک داشتم
9. She had the audience in hysterics.
[ترجمه ترگمان]او تماشاگران را در دست گرفته بود
[ترجمه گوگل]او مخاطب را در هیستریک داشت
10. She'll have hysterics when she finds out how much money is missing.
[ترجمه ترگمان]وقتی بفهمه چقدر پول گم شده، دچار حمله عصبی می شه
[ترجمه گوگل]هنگامی که او متوجه می شود چقدر پول از دست رفته است، او هیستریک می کند
11. She went into hysterics.
[ترجمه ترگمان]او دچار حمله عصبی شده بود
[ترجمه گوگل]او به هیستریک رفت
12. The audience was in hysterics.
[ترجمه ترگمان]حضار گرفتار حمله عصبی شده بودند
[ترجمه گوگل]تماشاگران هیستریک بودند
13. Occasionally the whole class dissolves into hysterics for about five minutes and then refuses to tell me what I have said.
[ترجمه ترگمان]گاهی همه کلاس به مدت پنج دقیقه به حالت تشنج درمی ایند و بعد از گفتن آنچه گفته ام امتناع می کنند
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات کل کلاس به مدت 5 دقیقه به هیستریک ها رسیده و پس از آن من را از گفتن آنچه من گفته ام را رد می کند
14. But hysteric she was, subject to the fatal political weakness of collapsing in time of trouble.
[ترجمه ترگمان]اما با این حال، به ضعف سیاسی مهلک فرو افتادن در زمان دچار شدن دچار شده بود
[ترجمه گوگل]اما هیستریک او، تحت تاثیر ضعف سیاسی مرگ و میر ناشی از فروپاشی در زمان مشکلات بود
15. He still felt ill, but the hysterics seemed to have relaxed him a bit.
[ترجمه ترگمان]او هنوز احساس کسالت می کرد، اما به نظر می رسید که حمله عصبی او را کمی تسکین داده است
[ترجمه گوگل]او هنوز احساس بدی کرد، اما به نظر می رسید هیستریک ها او را کمی آرام کرده اند