کلمه جو
صفحه اصلی

piteous


معنی : دلسوز، رقت انگیز، جانگداز، رقت بار
معانی دیگر : ترحم انگیز، جگرسوز

انگلیسی به فارسی

رقت بار، دلسوز، رقت انگیز، جانگداز


پایتوس، رقت بار، رقت انگیز، جانگداز، دلسوز


انگلیسی به انگلیسی

• arousing compassion, moving; pitiful, pathetic, wretched
something that is piteous is so sad that you feel great pity; a literary word.
piteous is also used to describe something that is unimportant and poor in quality or degree; a literary word.

مترادف و متضاد

دلسوز (صفت)
compassionate, sympathetic, piteous

رقت انگیز (صفت)
pitiful, piteous, deplorable, pathetic, pitiable

جانگداز (صفت)
piteous, heart-rending

رقت بار (صفت)
piteous, pitiable

miserable, pathetic


Synonyms: beseeching, commiserable, deplorable, distressing, doleful, dolorous, entreating, grievous, heartbreaking, heartrending, imploring, lamentable, melancholy, mournful, moving, pitiable, pitiful, plaintive, poignant, poor, rueful, ruined, sad, sorrowful, supplicating, woeful, wretched


Antonyms: cheerful, happy


جملات نمونه

1. a look so piteous in purport
(شکسپیر) نگاهی که تاثر از آن می بارید

2. The dog gave a piteous cry.
[ترجمه ترگمان]سگ به گریه افتاد
[ترجمه گوگل]سگ یک گریه عصبانی کرد

3. The kitten gave a piteous cry.
[ترجمه ترگمان]بچه گربه فریادی کشید
[ترجمه گوگل]بچه گربه یک گریه عصبانی کرد

4. As they pass by, a piteous wailing is heard.
[ترجمه ترگمان]همچنان که می گذرند ناله رقت انگیز به گوش می رسد
[ترجمه گوگل]همانطور که آنها عبور می کنند، یک ریشخند دلسوز شنیده می شود

5. She gave a long piteous cry.
[ترجمه ترگمان]زن فریادی بلند کشید
[ترجمه گوگل]او فریاد زد:

6. The massacre was shameful, the losses piteous.
[ترجمه ترگمان]کشتار فجیع بود
[ترجمه گوگل]قتل عام شرم آور بود، ضرر و زیان

7. Irritable, piteous wailing, even a snarling cry.
[ترجمه ترگمان]گریه و زاری و ناله و زاری و ناله و زاری
[ترجمه گوگل]وحشت زده و پریشانی، حتی یک گریه درهم و برهمی

8. But finally she is apparently moved by the piteous sight of the distressed supplicant and laboriously counts out 995 roubles change.
[ترجمه ترگمان]اما ظاهرا از دیدن این منظره غم انگیز که با زحمت و زحمت پول خرد شده را به حساب می آورد متاثر شد
[ترجمه گوگل]اما در نهایت، او ظاهرا از نظر چشمگیر درخواست کننده ناراضی نقل مکان کرده و به سختی 995 روبل تغییر می کند

9. A piteous cry revealed the occupants' identity.
[ترجمه ترگمان]کسانی که هویت خود را نشان می دادند فریادهای رقت انگیز را آشکار کردند
[ترجمه گوگل]فریاد زدگی هویت شان را نشان داد

10. Angry, snarling crying; piteous moaning.
[ترجمه ترگمان]خشمناک فریاد کشید: آه! آه! آه! آه!
[ترجمه گوگل]عصبانی، گرگ وحشت زده؛ ناله تلخ

11. We heard piteous sounds of suffering and pain.
[ترجمه ترگمان]صدای ناله و رنج را شنیدیم
[ترجمه گوگل]ما برای تلفن های موبایل درد و رنج فراوان شنیدیم

12. I show great compassion to this piteous lady.
[ترجمه ترگمان]من نسبت به این بانوی بیچاره رحم می کنم
[ترجمه گوگل]من به این خانم جنجالی دلسوزانه نشان می دهم

13. A piteous lowercase salesperson locomotion in here on your safekeeping and knees and solicitation for help.
[ترجمه ترگمان]یک زن کوچک و کوچک که در حال حرکت در زیر زانو و زانو و درخواست کمک است
[ترجمه گوگل]نقل مکان فروشندگان کوچک و کوچک در اینجا در مورد نگهداری و زانو و درخواست برای کمک

14. They. made piteous lamentation to us to save them(Daniel Defoe.
[ترجمه ترگمان] اونا برای نجات دادن اونها برای ما گریه و زاری کرد
[ترجمه گوگل]آنها برای ما پشیمانی به ما می دهد تا آنها را نجات دهیم (دانیل Defoe


کلمات دیگر: