1. He wore riding boots and a monocle and his face was made shapeless by duelling scars.
[ترجمه ترگمان]چکمه سواری به پا داشت و عینک تک چشمی و صورتش توسط زخم duelling شکل مشخصی به خود گرفته بود
[ترجمه گوگل]او چکمه های سواری و یک تک نفره را پوشید و چهره اش با دوز زخم ساخته شد
2. The colonel, monocle in place, once again briefed them from his motionless horse.
[ترجمه ترگمان]سرهنگ، عینک یک چشمی به جای خود، بار دیگر از اسب بی حرکت او به آن ها دستور داد
[ترجمه گوگل]سرهنگ، مونوکل در جای خود، یک بار دیگر آنها را از اسب بی حرکت خود را به آنها توضیح داد
3. Aristocratic with the ridiculous monocle they all affected, and a coldness behind the smile that could chill your heart.
[ترجمه ترگمان]با آن عینک آفتابی مسخره که همه تحت تاثیر آن قرار گرفته بودند، با لبخندی سرد و سردی که می توانست دل تو را خنک کند، بر او تاثیر گذاشت
[ترجمه گوگل]اشراف با مونوکلک مضحک همه آنها را تحت تاثیر قرار داده و سردی پشت لبخند که می تواند قلب شما را خنک کند
4. Every morning the monocle is hung round my neck and remains there until bedtime.
[ترجمه ترگمان]هر روز صبح عینک آفتابی را دور گردنم آویزان می کنند و تا وقت خواب آنجا می ماند
[ترجمه گوگل]هر روز صبح مونوکل بر گردن من آویزان است و تا زمان خوابش باقی می ماند
5. The monocle caused the moon to shrink in size by blocking out the rooftop on the horizon.
[ترجمه ترگمان]عینک تک چشمی باعث شد که ماه با مسدود کردن پشت بام بر روی افق کوچک شود
[ترجمه گوگل]مونوکله باعث شده که ماه را با جلوگیری از روبرو شدن در افق، کاهش دهد
6. He lit a fresh cigarette, screwed his monocle more firmly into his eye, and took out his pen.
[ترجمه ترگمان]یک سیگار تازه روشن کرد، عینک تک چشمی را در چشمش گذاشت و قلمش را بیرون آورد
[ترجمه گوگل]او یک سیگار تازه را روشن کرد، مونوکل خود را به چشمانش پیچید و قلم خود را گرفت
7. Lois made a monocle and stared through its center.
[ترجمه ترگمان]لویس عینک تک چشمی زد و به وسط آن خیره شد
[ترجمه گوگل]لوئیس مونوکل را ساخته و از مرکزش خیره شد
8. "Perhaps he wore a monocle because he had something wrong with one eye"Charles said.
[ترجمه ترگمان]چارلز گفت: \" شاید او یک عینک تک چشمی به تن داشت، زیرا در یک چشم کار اشتباهی داشت \"
[ترجمه گوگل]'شاید او یک مونوکل بود، زیرا او با یک چشم مشکلی داشت '
9. The final puzzle we played had a blind man that needed something to help him see. "Magnifying glass" was acceptable, as was "monocle. "
[ترجمه ترگمان]آخرین معمایی که ما بازی کردیم، یک مرد کور بود که به چیزی نیاز داشت تا به او کمک کند ببیند \"شیشه Magnifying\" قابل قبول بود، به طوری که \"عینک تک چشمی\" بود
[ترجمه گوگل]پازل نهایی که ما بازی کردیم یک مرد کور بود که برای کمک به او نیاز به چیزی داشت 'ذره بین' قابل قبول بود، همانطور که 'مونوکل' بود '
10. A device, such as a monocle or spyglass, containing a lens or lenses and used as an aid to vision.
[ترجمه ترگمان]یک دستگاه، مانند یک عینک تک چشمی یا دوربین دار، حاوی یک لنز یا لنز است و به عنوان کمک به دید مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]یک دستگاه مانند یک مونوکل یا اسپایکلاس، حاوی یک لنز یا لنز است و به عنوان کمک به بینایی مورد استفاده قرار می گیرد
11. A short piece he wrote in the latest edition of Monocle magazine (not freely available online) offers a case in point.
[ترجمه ترگمان]یک قطعه کوتاه نوشته شده در آخرین نسخه مجله monocle (که به صورت رایگان در دسترس نیست)یک مورد را در این مورد ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]قطعه ای که او در آخرین نسخه مجله مونوکل نوشت (به صورت آزاد در دسترس آنلاین نیست) یک مورد را ارائه می دهد
12. A cynic is a man who looks at the world with a monocle in mind's eye.
[ترجمه ترگمان]مرد بدبین مردی است که با عینک یک چشمی به دنیا نگاه می کند
[ترجمه گوگل]معشوق مردی است که به نظر می رسد در جهان با یک مونوکل در چشم ذهن است
13. The old lady could not read clearly without her monocle.
[ترجمه ترگمان]پیرزن بدون عینک یک عینک تک چشمی نمی توانست آن را بخواند
[ترجمه گوگل]بانوی پیر نمی توانست به راحتی بدون مونوکل بخواند
14. There are also scenes where Veronica is feverishly writing in her diary while sporting a monocle!
[ترجمه ترگمان]همچنین صحنه هایی وجود دارند که ورونیکا با بی قراری در دفتر خاطراتش می نویسد و یک عینک تک چشمی را تمرین می کند!
[ترجمه گوگل]صحنه هایی نیز وجود دارد که ورونیکا در خاطرات خود به صورت تبخال در حال ساخت یک مونوکل است!