1. I love the tranquillity of the countryside.
[ترجمه ترگمان]من آرامش ییلاقات را دوست دارم
[ترجمه گوگل]من آرامش روستا را دوست دارم
2. The hotel is a haven of peace and tranquillity.
[ترجمه ترگمان]هتل مامن صلح و آرامش است
[ترجمه گوگل]هتل یک پناهگاه صلح و آرامش است
3. He enjoyed the tranquillity of village life.
[ترجمه ترگمان]از آرامش زندگی روستا لذت می برد
[ترجمه گوگل]او از آرامش زندگی روستا لذت برد
4. The family had lived in peace and tranquillity before the unfortunate traffic accident.
[ترجمه ترگمان]خانواده در آرامش و آرامش زندگی کرده بودند
[ترجمه گوگل]خانواده قبل از حادثه ناگوار ترافیکی در صلح و آرامش زندگی می کردند
5. The island is a haven of peace and tranquillity.
[ترجمه ترگمان]این جزیره پناه گاه صلح و آرامش است
[ترجمه گوگل]جزیره یک پناهگاه صلح و آرامش است
6. The house retains its air of tranquillity and graciousness.
[ترجمه ترگمان]خانه حالت آرامش و مهربانی او را به خود می گیرد
[ترجمه گوگل]خانه آرامش و آرامش را حفظ می کند
7. Wordsworth defined poetry as strong emotion recollected in tranquillity.
[ترجمه ترگمان]وردزورث شعر را به عنوان یک احساس قوی در آرامش به یاد می آورد
[ترجمه گوگل]وردزورث شعر را تعریف کرد به عنوان احساس قوی در آرامش به یاد می آورد
8. From those two virtues derive the tranquillity, comfort, and content of domesticity.
[ترجمه ترگمان]از آن دو فضیلت، آرامش، آسایش و محتوای خانوادگی را به دست می آورند
[ترجمه گوگل]از آن دو فضیلت، آرامش، آرامش و محتوایت زندگی به وجود می آید
9. Our companions in this journey should be mirth, tranquillity and enthusiasm and we will never be bored.
[ترجمه ترگمان]رفقای ما در این سفر باید شادی، آرامش و شور و شوق را تحمل کنند و ما هرگز کسل نخواهیم شد
[ترجمه گوگل]همراهان ما در این سفر باید خوشبختی، آرامش و شور و شوق باشد و هرگز خسته نخواهیم شد
10. Much refreshed, and afloat in the deep tranquillity of calm after storm, Rainbow returns to her aunt's hotel.
[ترجمه ترگمان]با طراوت و آرامش، و در آرامش عمیق آرامش بعد از توفان، رنگین کمان به هتل خاله اش باز می گردد
[ترجمه گوگل]رنگین کمان به تازگی به هتل عمویش بازگشته است و در معرض آرامش عمیق و آرام پس از طوفان قرار دارد
11. The valleys are absolute tranquillity and it is no wonder that writers and poets have found inspiration here for many years.
[ترجمه ترگمان]دره ها آرامش مطلق دارند و جای شگفتی نیست که نویسندگان و شاعران در اینجا برای سالیان متمادی الهام بخش بوده اند
[ترجمه گوگل]دره ها آرام مطلق هستند و جای تعجب نیست که نویسندگان و شاعران برای بسیاری از سال ها الهام بخش پیدا کرده اند
12. She gazed down at the London horizon, its tranquillity pierced by hulks of office buildings.
[ترجمه ترگمان]به افق لندن نگاه کرد و آرامش خود را در hulks حبس کرد
[ترجمه گوگل]او در افق لندن نگاهی انداخت، آرامش آن توسط چندین ساختمان اداری به وجود آمد
13. An oasis of tranquillity with dramatically spectacular views.
[ترجمه ترگمان]یک آبادی آرامش با یک چشم انداز بسیار تماشایی
[ترجمه گوگل]واحه آرامش با دیدگاه های چشمگیر چشمگیر
14. Receive in tranquillity and peace, Lord, the souls of all your departed servants who have died recently.
[ترجمه ترگمان]ای پروردگار، آرامش و آرامش مرا بپذیرید، روح همه servants که اخیرا مرده اند
[ترجمه گوگل]خداوند، در آرامش و صلح، روح همه بندگان گمشده خود را که اخیرا فوت کرده اند، دریافت کن
15. The tranquillity here is broken by no sound but the occasional hammer of a wood - pecker.
[ترجمه ترگمان]آرامش در اینجا با هیچ صدایی شکسته نمی شود، جز یک چکش چوبی
[ترجمه گوگل]آرامش در اینجا بدون صدا، اما گاه به گاه چکش چوب چوبک شکسته