کلمه جو
صفحه اصلی

shoplifting


معنی : بلند کردن جنس از مغازه
معانی دیگر : بلند کردن جنس از مغازه

انگلیسی به فارسی

بلند کردن جنس از مغازه


فروشگاه اینترنتی، بلند کردن جنس از مغازه


انگلیسی به انگلیسی

• act of stealing merchandise from a store while pretending to shop
shoplifting is stealing from a shop by walking round the shop and hiding things in your bag or clothes.
stealing from a store, kleptomania

مترادف و متضاد

بلند کردن جنس از مغازه (اسم)
shoplifting

جملات نمونه

1. If she carries on shoplifting, she'll end up in jail.
[ترجمه ملیکا خسروی] اگر او به دزدی از فروشگاه ادامه دهد به زندان ختم میشود
[ترجمه ترگمان]اگه از دزدی دزدی کنه آخرش به زندان می رسه
[ترجمه گوگل]اگر او در فروشگاه زرادخانه حمل کند، او در زندان خواهد بود

2. The company has adopted a firm policy on shoplifting.
[ترجمه ترگمان]این شرکت یک سیاست محکم برای بلندکردن اجناس از مغازه ها به تصویب رسانده است
[ترجمه گوگل]این شرکت خط مشی قوی بر سر کار زد و خورد کرده است

3. She was falsely accused of shoplifting.
[ترجمه ترگمان]اون به دروغ به دزدی متهم شده بود
[ترجمه گوگل]او دروغین به خرید مغازه متهم شد

4. He was caught shoplifting by a store detective.
[ترجمه ترگمان]دزدی از مغازه توسط یه کارآگاه فروشی دستگیر شده
[ترجمه گوگل]او توسط یک کارآگاه فروشگاه دستگیر شد

5. The grocer accused her of shoplifting and demanded to look in her bag.
[ترجمه ترگمان]بقال او را متهم به دزدی از مغازه کرد و خواست که نگاهی به کیفش بیندازد
[ترجمه گوگل]بازاریاب او را متهم به سرقت و تقاضا در کیسه او نگاه کرد

6. A crime like shoplifting is to be rapped with 3 - 5 months'imprisonment.
[ترجمه ترگمان]یک جنایت مانند بلندکردن اجناس از بلندکردن اجناس با ۳ تا ۵ ماه زندان است
[ترجمه گوگل]یک جرم مانند سرقت، باید با محکومیت 3 تا 5 ماهه محکوم شود

7. She was convicted of shoplifting.
[ترجمه ترگمان]اون از دزدی به دزدی محکوم شد
[ترجمه گوگل]او به سرقت احضار شد

8. Five months ago she was acquitted on a shoplifting charge.
[ترجمه ترگمان]پنج ماه قبل از دزدی از مغازه تبرئه شد
[ترجمه گوگل]پنج ماه پیش او به اتهام خرید وثیقه محکوم شد

9. After her shoplifting spree she lived in mortal dread of being found out.
[ترجمه ترگمان]بعد از دزدی از مغازه دزدی از مغازه بیرون رفت و با ترسی مرگبار زندگی کرد
[ترجمه گوگل]پس از ظهور نجیب زاده، او در نگرانی های فانی از اینکه متوجه شد، زندگی می کرد

10. He was charged with shoplifting.
[ترجمه ترگمان]اون متهم به دزدی از مغازه بود
[ترجمه گوگل]او به سرقت سرقت متهم شد

11. He's already been caught shoplifting ; that boy will come to a bad end.
[ترجمه ترگمان]از مغازه دزدیده شده است؛ این پسر به پایان بد می رسد
[ترجمه گوگل]او قبلا سرقت شده است این پسر به پایان بد می آید

12. She had been falsely accused of shoplifting in a clothing store.
[ترجمه ترگمان]او به اشتباه متهم به دزدی از دزدی از مغازه ها شده بود
[ترجمه گوگل]او به دروغ به فروشگاه مغازه در فروشگاه لباس متهم شده بود

13. Five months ago he was acquitted on a shoplifting charge.
[ترجمه ترگمان]پنج ماه پیش از دزدی از مغازه تبرئه شد
[ترجمه گوگل]پنج ماه پیش او به اتهام خرید سرقت پرداخت

14. He was fined for shoplifting but only received his just deserts.
[ترجمه ترگمان]او به خاطر دزدی از مغازه جریمه شده بو
[ترجمه گوگل]او برای سرقت خرید جریمه شد اما فقط بیابان های خود را دریافت کرد

15. Shoplifting has reached epidemic proportions and this gave rise to a lively discussion.
[ترجمه ترگمان]Shoplifting به proportions همه گیری دست یافته است و این باعث ایجاد یک بحث پرشور شده است
[ترجمه گوگل]سبد خرید به میزان اپیدمی رسیده است و این امر موجب گفتگو پر جنب و جوش شد

پیشنهاد کاربران

دزدی مخفیانه از مغازه

دزدی از فروشگاه

دزدی از مغازه

کش رفتن


کلمات دیگر: