1. it would be good if the touchstone of experience were used
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
2. As the touchstone tries gold, so gold tries man.
[ترجمه Sh.rah] همانطور که سنگ محک طلا را محک میزند ( راستی و عیار طلا ) ، طلا انسان را محک میزند ( راستی انسان در مواجه با مادیات محک میخورد )
[ترجمه ترگمان]همان طور که سنگ محک سعی می کند طلا و طلا را امتحان کند
[ترجمه گوگل]همانطور که سنگ قیمتی طلا را تحقق می بخشد، بنابراین طلا تلاش می کند مرد باشد
3. Calamity is man’s true touchstone.
[ترجمه ترگمان]سنگ محک واقعی انسان است
[ترجمه گوگل]عذاب وجدان، علامت واقعی انسان است
4. Love is the touchstone of virtue.
[ترجمه ترگمان]عشق سنگ محک فضیلت است
[ترجمه گوگل]عشق سنگین فضیلت است
5. A man's deed is the touchstone of his greatness or littleness.
[ترجمه ترگمان]عمل یک مرد، سنگ محک greatness است
[ترجمه گوگل]اعمال انسان سنگین بودن عظمت و کمال اوست
6. Job security has become the touchstone of a good job for many employees.
[ترجمه ترگمان]امنیت شغلی به معیار یک شغل خوب برای بسیاری از کارمندان تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]امنیت شغلی برای بسیاری از کارکنان به عنوان یکی از مهمترین وظیفه کارکنان تبدیل شده است
7. Motherhood is seen as a touchstone of female identity.
[ترجمه ترگمان]دوره مادری به عنوان سنگ محک هویت زن تلقی می شود
[ترجمه گوگل]مادران به عنوان یک نشانه ای از هویت زن دیده می شود
8. Tested against the touchstone of Scripture, his speculations would reduce the Bible to the size of a slim paperback.
[ترجمه ترگمان]Tested در برابر سنگ محک کتاب مقدس، کتاب مقدس کتاب مقدس را به اندازه جلد کاغذی باریک تقلیل می داد
[ترجمه گوگل]تسلط علیه سنگ قبر کتاب مقدس، گمانه زنی های آن، کتاب مقدس را به اندازه یک کاغذ دیواری باریک کاهش می دهد
9. The touchstone of the relationship is commercial.
[ترجمه ترگمان]سنگ محک رابطه تجاری است
[ترجمه گوگل]سنگین این رابطه تجاری است
10. They tend to regard grammar as the touchstone of all language performance.
[ترجمه ترگمان]آن ها تمایل دارند که گرامر را به عنوان معیاری برای تمام عملکرد زبان درنظر بگیرند
[ترجمه گوگل]آنها تمایل دارند گرامر را به عنوان نشانه ای از عملکرد کلی زبان در نظر بگیرند
11. It is a touchstone for legal definitions and rulings.
[ترجمه ترگمان]این یک معیار برای تعاریف و احکام قانونی است
[ترجمه گوگل]این یک معیار برای تعاریف قانونی و قانونی است
12. Speaking the truth, it is the touchstone of potters'skills in throwing.
[ترجمه ترگمان]حالا که صحبت حقیقت شد، این سنگ محک of در پرتاب است
[ترجمه گوگل]در حقیقت سخن گفتن این است که سنگ پرانی از پرورش گلدانها است
13. Nonetheless, Wonder Woman remains a touchstone of popular culture, a symbol of feminism and an enduring piece of psychology history.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، زن شگفت انگیز سنگ محک فرهنگ عمومی، نماد فمینیسم و یک قطعه ماندگار از تاریخ روانشناسی باقی می ماند
[ترجمه گوگل]با این وجود، Wonder Woman همچنان یک نشانه فرهنگ معاصر، نماد فمینیسم و یک قطعه تاریخی روانشناختی است
14. The Touchstone was a small pebble that could turn any common metal into pure gold.
[ترجمه ترگمان]The سنگریزه کوچکی بود که می توانست هر فلزی معمولی را تبدیل به طلای خالص کند
[ترجمه گوگل]Touchstone یک لکه کوچکی بود که می توانست هر فلز معمولی را به طلای خالص تبدیل کند
15. Labour productivity, the touchstone for new growth, remains low.
[ترجمه ترگمان]بهره وری کارگر، سنگ محک برای رشد جدید، پایین است
[ترجمه گوگل]بهره وری کار، سنگ معدن برای رشد جدید، همچنان کم است