1. plaque has clogged the aorta
پلاک خونی شاهرگ آئورت را بند آورده است.
2. a plaque on the door showed his name and his work schedule
پلاک روی در نام و ساعات کار او را نشان می داد.
3. a memorial plaque for the war dead
لوحه ی یادبود کشتگان جنگ
4. a psoriatic plaque
لکه ی دا الصدف
5. a handsome ceramic plaque hung over the fireplace
یک صفحه ی سفالی زیبا بالای شومینه آویخته شده بود.
6. this toothpaste removes plaque
این خمیر دندان جرم دندان را از بین می برد.
7. A simple plaque marks the spot where the martyr died.
[ترجمه rana] یک پلاک ساده، محل شهادت شهید را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]یک پلاک ساده جایی است که شهید در آن مرد
[ترجمه گوگل]یک پلاک ساده نقطه جایی که شهید درگذشت
8. Some Latin words were engraved on the plaque.
[ترجمه ترگمان]روی پلاک چند کلمه لاتین حکاکی شده بود
[ترجمه گوگل]بعضی از واژه های لاتین بر روی پلاک حک شده بود
9. The local historical society put up a plaque at the site of the battle.
[ترجمه ترگمان]جامعه تاریخی محلی یک پلاک را در محل نبرد نصب کرده است
[ترجمه گوگل]جامعه تاریخی محلی پلاک را در محل نبرد قرار داده است
10. There was a brass plaque outside the surgery listing the various dentists' names and qualifications.
[ترجمه ترگمان]یک پلاک برنجی در بیرون اتاق عمل بود که نام dentists مختلف و واجد شرایط بود
[ترجمه گوگل]پلاک نارنجی در خارج از جراحی لیستی از اسامی و مدارک مختلف دندانپزشکان وجود دارد
11. A commemorative plaque on the bridge records the name of the engineer.
[ترجمه ترگمان]یه پلاک کننده روی پل اسم مهندس رو ثبت کرده
[ترجمه گوگل]پلاک یادبود در پل اسم مهندس را ثبت می کند
12. Remove plaque by brushing your teeth regularly.
[ترجمه ترگمان]آن را با مسواک زدن به طور مرتب از روی صفحه بردارید
[ترجمه گوگل]پلاک را به وسیله مسواک زدن دندان هایتان به طور منظم بردارید
13. It is necessary to remove plaque by brushing one's teeth.
[ترجمه ترگمان]برای پاک کردن پلاک با مسواک زدن یک دندان لازم است
[ترجمه گوگل]لازم است پلاک را با مسواک زدن دندانهای خود حذف کنید
14. The Queen unveiled a commemorative plaque.
[ترجمه ترگمان]ملکه از لوح یادبود پرده برداری کرد
[ترجمه گوگل]ملکه یک پلاک یادبود را به نمایش گذاشت
15. She took a rubbing of the plaque.
[ترجمه ترگمان]نگاهی به پلاک انداخت
[ترجمه گوگل]او مالش پلاک را گرفت
16. The team's coach was given a plaque.
[ترجمه ترگمان]مربی تیم به یک پلاک داده شد
[ترجمه گوگل]مربی تیم به پلاک داده شد