کلمه جو
صفحه اصلی

guzzle


معنی : خمر، حرص زدن، سر کشیدن، بلعیدن، حریصانه خوردن
معانی دیگر : زیاده نوشیدن، (نادر) زیاده روی کردن (در نوشیدن)، قلپ قلپ نوشیدن، لاجرعه خوردن، گساریدن

انگلیسی به فارسی

بلعیدن، حریصانه خوردن، سرکشیدن


گوزل، خمر، حرص زدن، سر کشیدن، بلعیدن، حریصانه خوردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: guzzles, guzzling, guzzled
مشتقات: guzzler (n.)
• : تعریف: to consume (alcoholic beverages or the like) greedily, often, or abundantly.
مشابه: down

- This SUV guzzles gasoline.
[ترجمه ترگمان] این ماشین \"بنزین guzzles\" - ه
[ترجمه گوگل] این SUV بنزین را گاز می زند
- When it comes to wine he doesn't sip, he guzzles.
[ترجمه ترگمان] وقتی به شراب می رسد، او جرعه ای نوشید
[ترجمه گوگل] هنگامی که به شراب می آید، او نمی خورد، او guzzles

• gluttony, voraciousness; intoxication, drunkenness; intoxicating drink
drink greedily; drink to excess; eat greedily
if you guzzle something, you drink or eat it quickly and greedily; an informal word.

مترادف و متضاد

drink down fast


Synonyms: bolt, booze, carouse, cram, devour, englut, gobble, gorge, gormandize, imbibe, ingurgitate, knock back, quaff, slop, slosh, soak, swig, swill, tipple


Antonyms: sip


خمر (اسم)
wine, alcoholic beverages, booze, guzzle, alcoholics

حرص زدن (اسم)
guzzle

سر کشیدن (فعل)
guzzle, drift in, drop in, crane the neck, quaff, stretch one's neck

بلعیدن (فعل)
guzzle, gorge, pouch, swizzle, devour, swallow, engorge, ingurgitate

حریصانه خوردن (فعل)
gut, guzzle, gull, devour, engorge, gobble, lap, wolf

جملات نمونه

He guzzled the glass of doogh.

لیوان دوغ را سر کشید.


1. Pigs guzzle their food.
[ترجمه ترگمان]خوک ها غذاشون رو میخورن
[ترجمه گوگل]خوک ها غذا می خورند

2. You're bound to get indigestion if you guzzle like that!
[ترجمه ترگمان]اگر این را بخورید، سو هاضمه بگیرید
[ترجمه گوگل]اگر چنین چیزی را دوست دارید، مجبور خواهید شد که سوء هاضمه داشته باشید!

3. Old refrigerators guzzle lots of energy and are on 24 hours a day.
[ترجمه ترگمان]یخچال و یخچال کهنه خیلی انرژی دارند و روزانه ۲۴ ساعت هستند
[ترجمه گوگل]یخچال های قدیمی فاقد انرژی زیادی هستند و 24 ساعت در روز می باشند

4. Her kids guzzle sugar all day, and the house is an absolute mess.
[ترجمه ترگمان]بچه های او در تمام روز شکر می آورند و خانه یک آشفتگی مطلق است
[ترجمه گوگل]بچه های او روزانه قند می خورند و خانه کاملا آشفته است

5. Guzzle the champagne and tuck into the starter: it will all fall apart from there.
[ترجمه ترگمان]شامپاین را با هم مخلوط می کنند و به میان می روند؛ همه چیز از آن جدا خواهد شد
[ترجمه گوگل]قاشق شامپاین را بپوشانید و به سرپرست بکشید: همه آن ها از هم جدا خواهند شد

6. People tend to guzzle their calories and it really adds up, often more than they realize.
[ترجمه ترگمان]افراد تمایل دارند کالری خود را کم کنند و واقعا بیشتر از آنچه که درک می کنند، اضافه می کند
[ترجمه گوگل]مردم تمایل به خوردن کالری خود دارند و این واقعا افزایش می یابد، اغلب بیش از آن که متوجه شوند

7. Does guzzle disease have alternant sex anorexia treat?
[ترجمه ترگمان]آیا این بیماری میتونه غذای anorexia رو درمان کنه؟
[ترجمه گوگل]آیا بیماری گوزل درمان درمان بی خوابی جنس متناوب است؟

8. He said that since SUVs guzzle more gas, they were anathema to energy conservation efforts.
[ترجمه ترگمان]او گفت که از آنجا که خودروهای SUV های بیشتری گاز را جذب می کنند، به تلاش های حفاظت از انرژی لعن شده بودند
[ترجمه گوگل]او گفت که از زمانی که شرکت های SUV گاز بیشتری را می پردازند، آنها تلاش خود را برای صرفه جویی در انرژی انجام دادند

9. Sir John's temper had improved but Athelstan dreaded spending a day watching him guzzle one goblet of wine after another.
[ترجمه ترگمان]خشم سر جان بهتر شده بود، اما آتلستن نگران بود که روزی یک جام شراب می نوشید و یک جام شراب می نوشید
[ترجمه گوگل]خلق سر جان بهبود یافته است، اما آتلستن یک روز دردناک بود که او را در حال تماشای یک گلوله شراب بعد از دیگری می دید

10. And very important . . . the wine - as much as you can guzzle - is free!
[ترجمه ترگمان]و بسیار مهم شراب - تا جایی که شما می توانید - آزاد باشید!
[ترجمه گوگل]و بسیار مهم است شراب - تا آنجا که می توانید گوزل - رایگان است!

11. Local governments should refrain from recklessly pursuing GDP growth by investing in sectors that guzzle energy and spew out pollution.
[ترجمه ترگمان]دولت های محلی باید با سرمایه گذاری در بخش هایی که انرژی را کاهش داده و آلودگی را بیرون می ریزند، از رشد تولید ناخالص داخلی خودداری کنند
[ترجمه گوگل]دولت های محلی باید از بی احترامی به دنبال رشد تولید ناخالص داخلی خود با سرمایه گذاری در بخش هایی که انرژی و آلودگی را هدایت می کنند، خودداری کنند

پیشنهاد کاربران

Use a lot of something


کلمات دیگر: