کلمه جو
صفحه اصلی

frangibility


معنی : تردی، نازکی، شکنندگی، ظریفی
معانی دیگر : تردی، شکنندگی، نازکی، ظریفی

انگلیسی به فارسی

تردی، شکنندگی، نازکی، ظریفی


تندرستی، شکنندگی، تردی، نازکی، ظریفی


انگلیسی به انگلیسی

• fragility, quality of being easily broken

مترادف و متضاد

تردی (اسم)
brittleness, fragility, crispiness, friability, frangibility

نازکی (اسم)
frangibility, extenuation

شکنندگی (اسم)
friability, frangibility

ظریفی (اسم)
frangibility


کلمات دیگر: