کلمه جو
صفحه اصلی

pixilated


معنی : هوس باز، سفیه، بازیگوش، دارای عدم تعادل فکری، جادو شده
معانی دیگر : شیطان، تخم جن، مثل کسی که جن توی پوستش رفته باشد، خیلی حساس

انگلیسی به فارسی

دارای عدم تعادل فکری، خیلی حساس، بازیگوش، خل،سفیه، جادو شده، هوسباز


pixilated، دارای عدم تعادل فکری، هوس باز، بازیگوش، سفیه، جادو شده


انگلیسی به انگلیسی

• (slang) crazy, insane, mad; drunken, intoxicated

مترادف و متضاد

هوس باز (صفت)
light, chimerical, capricious, pixilated

سفیه (صفت)
fool, stupid, pixilated, daffy

بازیگوش (صفت)
pixilated, sportful, kittle, playful

دارای عدم تعادل فکری (صفت)
pixilated

جادو شده (صفت)
pixilated

جملات نمونه

1. The pixilated images reveal traces of history amidst Beijing's policy of unbridled construction to achieve a more "civilized" city.
[ترجمه ترگمان]تصاویر pixilated نشانه هایی از تاریخ را در میان سیاست ساخت وساز unbridled برای رسیدن به یک شهر \"متمدن\" نشان می دهند
[ترجمه گوگل]تصاویر پیکسلیت ها نشان می دهد که در طول سیاست پکن در ساخت و ساز بدون سر و صدا برای دستیابی به یک شهر متمدن تر، تاریخچه ای تاریخی نشان می دهد

2. The result is a pixilated bubble, a circular space for both transit and fantasy.
[ترجمه ترگمان]نتیجه یک حباب pixilated است، فضایی مدور برای هر دو حمل و نقل و فانتزی
[ترجمه گوگل]نتیجه یک حباب pixilated، یک فضای دایره ای برای حمل و نقل و فانتزی است

3. The relation between parameters of pixilated display device and the diffraction display was studied.
[ترجمه ترگمان]رابطه بین پارامترهای دستگاه نمایش pixilated و نمایش پراش مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه گوگل]رابطه بین پارامترهای دستگاه نمایشگر pixilated و صفحه نمایش پراکندگی بررسی شد

4. The inclusion of military camouflage to create aspects of the pixilated face highlights how war is integrated into a global order of control and terror.
[ترجمه ترگمان]گنجاندن استتار نظامی برای ایجاد جنبه هایی از چهره pixilated بر چگونگی یکپارچه شدن جنگ با نظم جهانی کنترل و ترور تاکید دارد
[ترجمه گوگل]گنجاندن استتار نظامی برای ایجاد جنبه هایی از چهره پیکسلیست، نشان می دهد که چگونه جنگ به یک نظم جهانی کنترل و ترور تبدیل شده است

5. In this design, two rainbows are stacked on top of each other in a pixilated form to create an illusion of a double rainbow.
[ترجمه ترگمان]در این طراحی، دو رنگین کمان در بالای یکدیگر روی هم چیده شده اند تا یک توهم دو رنگین کمان را ایجاد کنند
[ترجمه گوگل]در این طرح، دو رنگین کمان در یک شکل پیکسلی شده در بالای یکدیگر قرار می گیرند تا یک توهم رنگ یکنواخت رنگ را ایجاد کنند

6. It has been described as work that "relies on geometry and symmetry, fusing curvilinear shapes into pixilated, cleverly impressionistic jigsaw puzzles ".
[ترجمه ترگمان]آن به عنوان کار توصیف شده است که \"به هندسه و تقارن تکیه دارد، شکل های منحنی را به pixilated، زیرکانه impressionistic jigsaw\" تقسیم می کند
[ترجمه گوگل]این کار به عنوان کارهایی است که به هندسه و تقارن متکی است، با ترکیب شکلهای منحنی به پازل های پیکسلیت، هوشمندانه ی impressionistic پازل اره منبت کاری اره

7. And so the raw data sent to the brain are like a badly pixilated picture with a hole in it.
[ترجمه ترگمان]و بنابراین داده های خام ارسال شده به مغز همانند یک تصویر بد pixilated با یک سوراخ در آن هستند
[ترجمه گوگل]و بنابراین داده های خام ارسال شده به مغز مانند یک تصویر به شدت پیکسلی شده با سوراخ در آن است

8. It will also spare the system memory while rendering, it has nearly unlimited resolution so it won't be pixilated in greater resolutions and it looks good too!
[ترجمه ترگمان]این سیستم حافظه سیستم را نیز حفظ می کند در حالی که رندر کردن تقریبا به وضوح نامحدود دارد به طوری که در راه حل های بیشتر مورد استفاده قرار نگیرد و خوب به نظر می رسد!
[ترجمه گوگل]همچنین در حالی که رندر حافظه سیستم را خنثی می کند، رزولوشن تقریبا نامحدود دارد، بنابراین در رزولوشن های بالاتر پیکسلی نخواهد شد و به نظر می رسد خوب هم هست!

9. One change is that typeface antialiasing, which smooths curves to get rid of jagged, pixilated edges of font characters, operates over two dimensions instead of just one with earlier technology.
[ترجمه ترگمان]یک تغییر این است که typeface antialiasing، که منحنی را برای رهایی از لبه های مضرس و pixilated کاراکتر فونت تغییر می دهد، به جای تنها یک با تکنولوژی قبلی، بر روی دو بعد عمل می کند
[ترجمه گوگل]یک تغییر این است که antialiasing فایلی که منحنی ها را خنثی می کند، برای خلاص شدن از لبه های ناهموار، پیکسلیت ها از کاراکترهای فونت، به جای فقط یک با تکنولوژی قبلی عمل می کند

10. In one, an antique black-and-white television balances on the wall below a life-size poster of a pixilated Japanese warrior.
[ترجمه ترگمان]در یک، یک صفحه تلویزیون سیاه و سفید بر روی دیوار در پایین پوستر بزرگی از یک جنگجوی ژاپنی pixilated دیده می شود
[ترجمه گوگل]در یکی از تلویزیونهای سیاه و سفید عتیقه ای، روی دیوار زیر یک پوستر زندگی یک جنگجو ژاپنی پیکسلیته قرار دارد

11. The sales area is defined by stainless steel panels which are perforated in order to reduce the weight of the heavy steel as well as to create a pixilated light pattern.
[ترجمه ترگمان]بخش فروش توسط پانل های فولادی ضد زنگ تعریف می شود که برای کاهش وزن فولاد سنگین و نیز ایجاد الگوی نور pixilated در سوراخ سوراخ می شوند
[ترجمه گوگل]منطقه فروش توسط پانل های فولادی ضد زنگ تعریف می شود که به منظور کاهش وزن فولاد سنگین و همچنین ایجاد یک الگوی نوری پیکسیلدور سوراخ شده است

12. Better to introduce an analogy: imagine how a coarsely structured image becomes more legible when blurred, like a pixilated figure seen from a distance.
[ترجمه ترگمان]بهتر است یک قیاس را معرفی کنیم: تصور کنید که یک تصویر ساختار دار بدون ساختار وقتی محو می شود، بیشتر قابل خواندن است، مانند شکل pixilated که از دور دیده می شود
[ترجمه گوگل]بهتر است که یک تحلیلی را معرفی کنید، تصور کنید که یک تصویر درشت ساختارگرایانه هنگام تمیز شدن قابل خواندن است، مانند یک تصویر پیکسیلیده از فاصله

13. For years I've had issues with my cable TV – my DVR often records entire programs completely pixilated.
[ترجمه ترگمان]سالهاست که من با تلویزیون کابلی ام مشکلی دارم - DVR اغلب برنامه ها را به طور کامل ضبط می کند
[ترجمه گوگل]سالهاست که من با تلویزیون کابلی مشکل دارم - DVR من اغلب برنامه های کل برنامه را به طور کامل ثبت می کند


کلمات دیگر: