کلمه جو
صفحه اصلی

misrule


معنی : اشوب، درهم و برهمی، سوء اداره
معانی دیگر : بد حکومت کردن (رجوع شود به: misgovern)، حکومت بد، دولت بد

انگلیسی به فارسی

درهم وبرهمی، اشوب، سو اداره


اشتباه، سوء اداره، درهم و برهمی، اشوب


انگلیسی به انگلیسی

• poor management, evil government
manage badly, govern in an evil manner
to misrule a country means to govern it unfairly or inefficiently. verb here but can also be used as an uncount noun. e.g. ...petty tyrants whose subjects groan under their misrule.

مترادف و متضاد

اشوب (اسم)
alarm, turbulence, disturbance, alarum, riot, tumult, unrest, revolution, commotion, sedition, fury, fuss, ruckus, turbulency, convulsion, hurly-burly, misrule

درهم و برهمی (اسم)
confusion, disarray, clutter, muss, mash, hugger-mugger, welter, misrule, mix-up, topsy-turvydom

سوء اداره (اسم)
maladministration, malpractice, misrule

جملات نمونه

1. The regime finally collapsed after 25 years of misrule.
[ترجمه ترگمان]این رژیم درنهایت پس از ۲۵ سال حاکمیت فرو ریخت
[ترجمه گوگل]رژیم در نهایت پس از 25 سال حبس از بین رفت

2. The country suffered years of misrule under a weak king.
[ترجمه ترگمان]این کشور از هرج و مرج تحت یک پادشاه ضعیف رنج می برد
[ترجمه گوگل]کشور تحت یک پادشاه ضعیف سال ها تحت فشار قرار گرفته است

3. Thirteen years of Tory misrule have left the Right's matrimonial affairs looking about as secure as a drunk on a unicycle.
[ترجمه ترگمان]سیزده سال از شرکت توری misrule سمت راستش را ترک کرده و به همان اندازه که در یک چرخه است، به اطراف نگاه می کند
[ترجمه گوگل]سیزده سال از سوء تفاهم Tory از امور زناشویی حق رفته است و به عنوان یک عنوان مستقل در یک جلسه محاکمه شده است

4. He considered misrule a justification for revolution.
[ترجمه ترگمان]او هرج و مرج برای انقلاب را به عنوان توجیهی برای انقلاب در نظر گرفت
[ترجمه گوگل]او توجیهی برای انقلاب بود

5. Despite her enthusiasm "Lord of Misrule" failed to attract interest from a mainstream publisher.
[ترجمه ترگمان]علی رغم شور و شوق او، \"لرد of\" در جذب سود از یک ناشر اصلی شکست خورده است
[ترجمه گوگل]علیرغم شور و هیجانش 'پروردگار ناامید'، جذابیت ناشی از یک ناشر اصلی را نداشت

6. In the 1years of his misrule, famines intensified and rebellions multiplied.
[ترجمه ترگمان]در ۱ سال حاکمیت او، قحطی شدت گرفت و شورش ها چند برابر شد
[ترجمه گوگل]در 1 سال سقوط او، قحطی شدید شد و شورشی ها افزایش یافت

7. KALAMAZOO, Mich. — Jaimy Gordon's novel "Lord of Misrule," which won the National Book Award for fiction last month, was such a long shot that even Ms.
[ترجمه ترگمان]KALAMAZOO، Mich رمان \"لرد of Misrule\"، که ماه گذشته جایزه کتاب ملی را برای داستان به دست آورد، این عکس بسیار طولانی بود که حتی خانم
[ترجمه گوگل]KALAMAZOO، Mich - رمان جیمی گوردون 'Lord of Misrule'، که در ماه گذشته جایزه کتاب ملی برای داستان را به دست آورد، این چنین شلیک طولانی بود که حتی خانم

8. After a decade of the instability and misrule that resulted, many Pakistanis welcomed General Musharraf's coup.
[ترجمه ترگمان]پس از یک دهه بی ثباتی و هرج و مرج ناشی از آن، بسیاری از پاکستانی ها از کودتای ژنرال پرویز مشرف استقبال کردند
[ترجمه گوگل]پس از یک دهه بی ثباتی و ناسازگاری که منجر به آن شد، بسیاری از پاکستانی ها از کودتای عمومی مشرف حمایت کردند

9. Those inside government have less excuse for misrule.
[ترجمه ترگمان]آن هایی که در درون دولت هستند بهانه ای برای سو حکومت دارند
[ترجمه گوگل]کسانی که در داخل دولت اندک اندک اندک اندک دارند

10. "Lord of Misrule," for example, has a full cloth cover and a stitched binding, which is practically unheard of these days.
[ترجمه ترگمان]برای مثال، \"لرد of\" پوشش کامل پارچه ای دارد و یک پیوند بخیه زده شده است، که عملا در این روزها بی سابقه است
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، 'پروردگار ننگ'، دارای پوشش کامل پارچه و یک اتصال دوخت، که عملا از این روزها بی پروا است

11. Despite her enthusiasm "Lord of Misrule" failed to attract interest from a mainstream publisher. "It was like dropping it over a cliff," she said.
[ترجمه ترگمان]او گفت: \"علی رغم شور و شوق او،\" لرد of \"نتوانست علاقه یک ناشر اصلی را به خود جلب کند، و گفت:\" این کار مانند انداختن آن بر روی یک صخره بود \"
[ترجمه گوگل]علیرغم شور و هیجانش 'پروردگار ناامید'، جذابیت ناشی از یک ناشر اصلی را نداشت او گفت: 'این مثل آن است که آن را بیش از یک صخره انداخت '

12. "The Misrule of Law: Land and Usurpation in Brazil. " Comparative Studies in Society and History 33 (October 199: 695-72
[ترجمه ترگمان]\" مطالعات تطبیقی در جامعه و تاریخ ۳۳ (اکتبر ۱۹۹: ۶۹۵ - ۷۲)
[ترجمه گوگل]'سوءاستفاده از قانون: زمین و وسواس در برزیل مطالعات تطبیقی ​​در جامعه و تاریخ 33 (اکتبر 199: 695-72

13. He was arrested last December, accused of corruption and misrule.
[ترجمه ترگمان]او در دسامبر گذشته دستگیر شد و به فساد و سو حکومت متهم شد
[ترجمه گوگل]او در ماه دسامبر گذشته دستگیر شد و متهم به فساد و سوء رفتار شد

14. She blames her country's economic collapse on forty years of communist misrule.
[ترجمه ترگمان]او سقوط اقتصادی کشورش را در حدود چهل سال حاکمیت کمونیستی مقصر دانست
[ترجمه گوگل]او 40 سال از سوء قصد کمونیستی، سقوط اقتصادی کشورش را سرزنش می کند

پیشنهاد کاربران

سوء اداره ، سوء مدیریت


کلمات دیگر: