معنی : مکرر، مکرر کننده معانی دیگر : (دستور زبان - بیانگر عمل مکرر) بسایند نما، فعل بسایند نما، تکراری
مکرر (صفت)endless, repeated, repetitious, frequent, reiterated, frequentativeمکرر کننده (صفت)frequentative