piscatorial

1. Such piscatorial matters are not normally the column's province, of course.

[ترجمه ترگمان]البته چنین موضوعاتی معمولا به عنوان استان ستون محسوب نمی شوند
[ترجمه گوگل]البته این مسائل پسیاتوری معمولا استان ستون نیستند

2. The town does piscatorial enterprise and small, small, deficient enterprise to should sell, auction and annex.

[ترجمه ترگمان]این شهر بنگاه های اقتصادی کوچک و کوچک، کوچک و فاقد عیب را برای فروش، حراج و ضمیمه آن انجام می دهد
[ترجمه گوگل]این شهر سرمایه گذاری کوچک و کوچک و کمبودی را برای فروش، حراج و ضمیمه دارد

3. Piscatorial bureau established national ocean 187 headquarters sets industry and trade government office.

[ترجمه ترگمان]اداره مرکزی ۱۸۷ مرکز ملی و اداری ایجاد کرده است
[ترجمه گوگل]اداره پیکاتورایی اقیانوس مادری 187 ستاره را تاسیس کرد

4. Piscatorial economy research is the popular task that bound of current aquatic product studies.

[ترجمه ترگمان]تحقیقات اقتصادی Piscatorial یک وظیفه عمومی است که مطالعات تولید محصولات آبی جاری را محدود می کند
[ترجمه گوگل]تحقیقات اقتصادی Piscatorial یک وظیفه محبوب است که محدود به مطالعات موجود در محصولات آبی است

5. The government is taking measures to promote piscatorial development.

[ترجمه ترگمان]دولت در حال اتخاذ تدابیری برای ترویج توسعه piscatorial است
[ترجمه گوگل]دولت اقدامات لازم را برای ارتقاء توسعه پسیکاتوری انجام داده است

6. Condition of special landform, grade water natural resources, suit piscatorial development.

[ترجمه ترگمان]شرایط زمین شکل خاص، منابع طبیعی آب درجه، و توسعه piscatorial
[ترجمه گوگل]شرایط آبوهوایی ویژه، منابع طبیعی طبیعی، توسعه روستایی

7. The effect of Ulva Pertusa on the removal of nutrient salt in piscatorial wastewater was studied.

[ترجمه ترگمان]تاثیر of بر روی حذف نمک ماده مغذی در فاضلاب piscatorial مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه گوگل]اثر Ulva Pertusa بر حذف نمک مواد مغذی در فاضلاب پسیکاتورایی مورد مطالعه قرار گرفت

8. In market economy moving mechanism falls, those who opened piscatorial resource development to use a climax is prelusive.

[ترجمه ترگمان]در اقتصاد بازار مکانیزم حرکت، آن هایی که توسعه منابع piscatorial را برای استفاده از یک نقطه اوج باز می کنند، prelusive است
[ترجمه گوگل]در مکانیزم در حال حرکت به اقتصاد بازار، کسانی که توسعه منابع پسیاتوری را برای استفاده از اوج به ارمغان آورده اند، محرک است

9. Henan saves Nanyang city to develop delayed effect to increase aquaculture, apply actively piscatorial seed project.

[ترجمه ترگمان]Henan شهر Nanyang را برای توسعه اثر به تاخیر برای افزایش آبزی پروری ذخیره می کند و به طور فعال از پروژه بذر piscatorial استفاده می کند
[ترجمه گوگل]هنان شهر نانیانگ را نجات می دهد تا اثر تاخیری را برای افزایش آبزی پروری به وجود بیاورد و پروژه بذر فعالانه پیسیاتورایی را به اجرا درآورد

انگلیسی به فارسی

انگلیسی به انگلیسی

مترادف و متضاد

جملات نمونه