1. To translocate the effector proteins into the plant cell is the primary function during the process of pathogen-host interaction.
[ترجمه ترگمان]برای translocate کردن پروتیین های سازمان یافته به داخل سلول گیاه، وظیفه اصلی در طول فرآیند تعامل پاتوژن میزبان است
[ترجمه گوگل]برای انتقال پروتئین effector به سلول گیاهی، عملکرد اولیه در طول فرآیند تعامل پاتوژن-میزبان است
2. In order to translocate N efficiently within plant and maximize growth, the relationship between nitrogen nutrition and the cost of C, photosynthesis, and water equilibrium were discussed.
[ترجمه ترگمان]برای to N بطور موثر در کارخانه و به حداکثر رساندن رشد، رابطه بین تغذیه نیتروژن و هزینه C، فتوسنتز و تعادل آب مورد بحث قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]به منظور انتقال N در گیاه و افزایش رشد، ارتباط بین تغذیه نیتروژن و هزینه C، فتوسنتز و تعادل آب مورد بحث قرار گرفت
3. Phospho - ERK, or phosphorylated activated ERK, may translocate into nucleus to regulate the expression of certain genes through phosphorylation on transcription factors.
[ترجمه ترگمان]ERK - ERK، یا phosphorylated فعال شده، ممکن است به هسته translocate تا بیان ژنه ای خاصی را از طریق فسفریلاسیون بوسیله عوامل رونویسی تنظیم کند
[ترجمه گوگل]فسفو ERK یا ERK فعال شده فسفرولیله شده ممکن است به هسته انتقال یابد تا بتواند بیان ژنهای خاصی را از طریق فسفریلاسیون در فاکتورهای رونویسی تنظیم کند
4. More recently, PLSCR1 was found to translocate into the nuclei under certain conditions, though its nuclear function remains unclear.
[ترجمه ترگمان]اخیرا، PLSCR۱ به translocate در هسته تحت شرایط خاص پیدا شد، هر چند که عملکرد هسته ای آن نامعلوم است
[ترجمه گوگل]اخیرا، PLSCR1 در شرایط خاصی به هسته انتقال یافت، هرچند عملکرد هسته ای آن هنوز معلوم نیست
5. ATP/ADP translocate protein(AATP), located at the inner membrane of plant plastids, is responsible to the balance of ATP between the stromal and the cytosol.
[ترجمه ترگمان]پروتیین ATP ADP (AATP)، که در غشا داخلی of گیاهی واقع شده است، مسیول تعادل ATP بین the and و the است
[ترجمه گوگل]ATP / ADP پروتئین انتقال (AATP)، که در غشای داخلی plastids گیاه قرار دارد، مسئول تعادل ATP بین استرومال و سیتوزول است
6. Plants generally absorb and translocate relatively small amounts of arsenic into aboveground parts.
[ترجمه ترگمان]گیاهان عموما مقدار نسبتا کمی آرسنیک را به قطعات aboveground جذب و جذب می کنند
[ترجمه گوگل]گیاهان به طور کلی جذب و انتقال مقدار نسبتا کم آرسنیک به قسمت های بالای زمین
7. Some plants have developed mechanisms to absorb, translocate and conjugate or bind the poisonous molecules with plant constituents.
[ترجمه ترگمان]برخی از گیاهان مکانیسم را برای جذب، translocate و مزدوج کردن یا پیوند دادن مولکول های سمی با ترکیبات گیاهی توسعه داده اند
[ترجمه گوگل]برخی از گیاهان مکانیسم هایی برای جذب، انتقال و اتصال و یا اتصال مولکول های سمی با اجزای گیاهی ایجاد کرده اند
8. phospho-ERK, or phosphorylated activated ERK, may translocate into nucleus to regulate the expression of certain genes through phosphorylation on transcription factors.
[ترجمه ترگمان]ERK - ERK، یا phosphorylated فعال شده، ممکن است به هسته translocate تا بیان ژنه ای خاصی را از طریق فسفریلاسیون بوسیله عوامل رونویسی تنظیم کند
[ترجمه گوگل]فسفو ERK یا ERK فعال فسفریکریله شده ممکن است به هسته انتقال یابد تا بتواند بیان ژنهای خاص را از طریق فسفریلاسیون در فاکتورهای رونویسی تنظیم کند
9. Recently, many peptides have been demonstrated to be able to translocate across the plasma membrane of eukaryotic cells into cytoplasm or even nucleus by a non-classical endocytosis pathway.
[ترجمه ترگمان]اخیرا، بسیاری از پپتید به گونه ای نشان داده شده اند که قادر به عبور از غشای پلاسما از سلول های یوکاریوتی به سیتوپلاسم یا حتی هسته توسط یک مسیر non غیر کلاسیک هستند
[ترجمه گوگل]به تازگی، بسیاری از پپتیدهای نشان داده شده است که بتوانند در سراسر غشاء پلاسمایی سلول های یوکاریوتی به سلول های سیتوپلاسم یا حتی هسته توسط یک مسیر انسوسیت غیر کلاسیک انتقال دهند
10. We show that another function of the C-terminal domain is to translocate the genome into the procapsid.
[ترجمه ترگمان]ما نشان می دهیم که یک تابع دیگر از حوزه C - پایانه to کردن ژنوم به the است
[ترجمه گوگل]ما نشان می دهیم که یکی دیگر از تابع دامنه ترمینال C، انتقال ژنوم به پروپپسید است
11. In vascular plants, the xylem and phloem serve to translocate such substances.
[ترجمه ترگمان]در گیاهان آوندی، بافت چوبی و بافت لیفی به translocate چنین موادی عمل می کند
[ترجمه گوگل]در گیاهان عروقی، xylem و phloem به نقل مکان از چنین مواد
12. Experimental studies have shown that clonal plants can reciprocally translocate resources between interconnected ramets in heterogeneous environments.
[ترجمه ترگمان]مطالعات تجربی نشان داده اند که گیاهان کلونی می توانند به طور متقابل منابع بین ramets به هم پیوسته در محیط های ناهمگن را مورد بررسی مجدد قرار دهند
[ترجمه گوگل]مطالعات تجربی نشان داده اند که گیاهان کلونال می توانند منابع بین موادی متصل شده را در محیط های ناهمگن انتقال دهند
13. The mechanism of SBP is mainly decreased intestinal mucosal defense function and increased permeability, by which bacteria colonized in intestinal cavity translocate to the peritoneal cavity.
[ترجمه ترگمان]هدف بانک مرکزی پاکستان عمدتا کاهش عملکرد دفاعی mucosal روده و افزایش نفوذپذیری است که در آن باکتری ها در حفره روده ای translocate تا حفره peritoneal استعمار می کنند
[ترجمه گوگل]مکانیسم SBP عمدتا کاهش عملکرد روده ای مخاطی و افزایش نفوذ پذیری است که باکتری هایی که در حفره روده کولونیزه شده اند به حفره صفاقی منتقل می شوند
14. Our rescue team works hard to save them by translocate to another area.
[ترجمه ترگمان]تیم نجات ما به سختی تلاش می کند تا آن ها را با translocate به منطقه دیگری نجات دهد
[ترجمه گوگل]تیم نجات ما سخت کار می کند تا آنها را از طریق انتقال به یک منطقه دیگر ذخیره کند