کلمه جو
صفحه اصلی

lullaby


معنی : لالایی، لالایی خواندن
معانی دیگر : (با لالایی) آرام کردن، گهواره سرود، بنگره، (موسیقی) آهنگ لالایی، آهنگ خواب انگیز

انگلیسی به فارسی

لالایی، لالایی خواندن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: lullabies
• : تعریف: a song sung esp. to put a child to sleep.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: lullabies, lullabying, lullabied
• : تعریف: to soothe or put to sleep by or as if by singing a lullaby.

• soothing song sung to children at bedtime
lull with a lullaby, sing lullaby to an infant
a lullaby is a quiet song which you sing to help a child go to sleep.

مترادف و متضاد

لالایی (اسم)
cradlesong, lullaby

لالایی خواندن (فعل)
lull, lullaby

جملات نمونه

1. to sing a lullaby
لالایی خواندن

2. the murmur of the distant brook was like a lullaby
زمزمه ی جویبار دور دست شبیه به لالایی بود.

3. She was singing a lullaby to her child.
[ترجمه ترگمان]او برای بچه اش لالایی می خواند
[ترجمه گوگل]او آواز خوال را به فرزندش آواز خواند

4. The lullaby had the baby into the Land of Nod in half an hour.
[ترجمه ترگمان]در عرض نیم ساعت، لالایی کودک را در سرزمین ناد یده بودند
[ترجمه گوگل]لالایی نوزاد را در نیم ساعت به سرزمین نو رفت

5. The mother was crooning a lullaby to her baby.
[ترجمه ترگمان]مادر برایش لالایی می خواند
[ترجمه گوگل]مادر مادرش را به کودکش آورد

6. The mother sang her baby a lullaby.
[ترجمه ترگمان]مادر برایش لالایی می خواند
[ترجمه گوگل]مادر مادر بچه اش را آواز خواند

7. She said that all night long, like a lullaby, sometimes shaking me to keep me from nodding off.
[ترجمه ترگمان]او گفت که تمام شب، مانند یک لالایی، گاهی مرا تکان می دهد تا سرم را تکان دهم
[ترجمه گوگل]او گفت که در تمام طول شب، مانند یک لالایی، گاهی اوقات مرا می ترساند که مرا از تکان دادن من جلوگیری کند

8. So was a lullaby, played on a guitar.
[ترجمه ترگمان]، یه لالایی بود با گیتار زدن
[ترجمه گوگل]بنابراین یک لالایی بود که در یک گیتار پخش شد

9. That indeed is the principle of the lullaby, whose slow rhythm and repeated words and phrases promote a state of drowsiness.
[ترجمه ترگمان]در واقع این اصل لالایی است که ریتم آرام آن و کلمات و عبارات تکرار شونده یک حالت خواب آلودگی را ترویج می کنند
[ترجمه گوگل]این در واقع اصل لالایی است که ریتم آهسته و کلمات و عبارات تکراری موجب خواب آلودگی می شود

10. It was a lullaby with simple words and a complex, Oriental-sounding tune.
[ترجمه ترگمان]این یک لالایی با کلمات ساده و آهنگی پیچیده و با آهنگ شرقی بود
[ترجمه گوگل]این یک لالایی با کلمات ساده و پیچیده، لحن شرقی صدایی بود

11. She gently crooned a lullaby.
[ترجمه ترگمان]آهسته زمزمه کرد
[ترجمه گوگل]او به آرامی یک لالایی گرفتار شد

12. The lullaby had the baby into the land of Nod in no time.
[ترجمه ترگمان]این لالایی بچه را به خواب تبدیل کرده بود
[ترجمه گوگل]لالایی کودک را به سرزمین نو در هیچ وقت ندیده بود

13. The duchess sang a sort of lullaby to the baby.
[ترجمه ترگمان]دوشس برای کودک یک نوع لالایی خواند
[ترجمه گوگل]دوشیزه نوعی لالایی را به کودک تحویل داد

14. When Uncle Satchmo sings his lullaby.
[ترجمه ترگمان]وقتی که عمو Satchmo لالایی می خواند
[ترجمه گوگل]وقتی عمو سچمو لالایی خود را آواز می خواند

15. The category includes ballad, carcl, sea shanty and lullaby.
[ترجمه ترگمان]این گروه شامل ballad، carcl، کلبه دریایی و لالایی است
[ترجمه گوگل]این دسته شامل واپسین، کارلوک، ساحل دریا و لالایی هستند

The baby was lullabied to sleep.

بچه با لالایی خوابش برد.


پیشنهاد کاربران

لالایی


کلمات دیگر: