کلمه جو
صفحه اصلی

intercommunion


معنی : امیزش، ارتباط مشترک، اقدام مشترک
معانی دیگر : هم اندیشی، ارتباط فکری و روحی (به ویژه میان فرقه ها و مذاهب مختلف)، مراوده

انگلیسی به فارسی

آمیزش، مراوده، ارتباط مشترک، اقدام مشترک


تعامل، امیزش، ارتباط مشترک، اقدام مشترک


مترادف و متضاد

امیزش (اسم)
association, combination, mixture, hash, fusion, amalgamation, intercourse, converse, haunt, farrago, intercommunion

ارتباط مشترک (اسم)
intercommunion

اقدام مشترک (اسم)
intercommunion

جملات نمونه

1. With the intercommunion of MDS module, DQP module implement to query on isomerous databases.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از مدول MDS، ماژول DQP برای پرس و جو در پایگاه داده های isomerous پیاده سازی شد
[ترجمه گوگل]با اتصال مودم MDS، ماژول DQP برای پرس و جو در پایگاه داده های ایزومر اجرا می شود

2. With the reinforcement of the international intercommunion, communication function is gradually emphasized.
[ترجمه ترگمان]با تقویت of بین المللی، عملکرد ارتباط به تدریج مورد تاکید قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]با تقویت ارتباطات بین المللی، تابع ارتباطات به تدریج تأکید می شود

3. Chinese piano pluses'composing developed with a history of intercommunion and and eastern culture.
[ترجمه ترگمان]نکات مثبت پیانو در مورد پیانوی چینی با تاریخی از فرهنگ intercommunion و فرهنگ شرقی گسترش یافت
[ترجمه گوگل]پلاس پانزدهم چینی با تاریخچه فرهنگ بین فرهنگی و شرقی توسعه یافته است

4. Welcome intercommunion of studying overseas, traveling experience and any other interesting things in this block.
[ترجمه ترگمان]به مطالعه در خارج از کشور، تجربه سفر و چیزهای جالب دیگر در این بلوک خوش آمدید
[ترجمه گوگل]خوشامدگویی در مورد تحصیل در خارج از کشور، تجربه مسافرت و سایر موارد جالب در این بلوک

5. Both linguistic and nonlinguistic intercommunion must be resorted to to communicate information in detective interrogation.
[ترجمه ترگمان]هم linguistic زبانی و هم nonlinguistic باید به برقراری ارتباط اطلاعات در بازجویی های ردیابی متوسل شوند
[ترجمه گوگل]هر دو ارتباط زبانی و غیر زبانی باید به منظور انتقال اطلاعات در بازجویی انجام شود

6. Objective To promote intercommunion and development of traditional medicine andtraditional medicine.
[ترجمه ترگمان]هدف ترویج intercommunion و توسعه پزشکی سنتی andtraditional
[ترجمه گوگل]هدف ترویج تعامل و توسعه طب سنتی و طب سنتی

7. Speech signal is the most convenient and shortcut way of intercommunion.
[ترجمه ترگمان]سیگنال گفتار راحت تر و convenient روش of است
[ترجمه گوگل]سیگنال گفتار راحت ترین و میانبرهای میانبر است

8. The establishment of special administration and academic groups makes wider intercommunion and improve together.
[ترجمه ترگمان]تاسیس دولت و گروه های آموزشی خاص باعث افزایش intercommunion و پیشرفت آن ها می شود
[ترجمه گوگل]استقرار ادارات دولتی و گروه های علمی باعث ایجاد همکاری گسترده و همکاری می شود

9. The Clever Long - distance Education Net mainly includes abundant contents such as synchronous teaching, synchronous tutorship, intercommunion online, resource online etc.
[ترجمه ترگمان]سیستم آموزش مسافت های طولانی، عمدتا شامل محتوای فراوان از قبیل آموزش همزمان، tutorship همزمان، intercommunion آنلاین، منابع آنلاین و غیره است
[ترجمه گوگل]شبکه هوشمند هوشمند از راه دور عمدتا شامل مطالب فراوان مانند آموزش همزمان، آموزش همزمان، ارتباطات آنلاین، منابع آنلاین و غیره


کلمات دیگر: