1. a lumpy mattress
تشک ناصاف،تشک قلمبه قلمبه
2. When the rice isn't cooked properly it goes lumpy and gooey.
[ترجمه ترگمان]وقتی که برنج به درستی پخته نشود، مایع لزج و چسبناک به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]هنگامی که برنج به درستی پخته نشده است، می رود یکنواخت و خوشمزه است
3. This bed is lumpy?I just can't seem to get comfortable.
[ترجمه ترگمان]این تخت قلنبه قلنبه شده؟ به نظر نمی رسد راحت باشم
[ترجمه گوگل]این تخت توخالی است؟ من فقط نمی توانم راحت باشم
4. The fingers were gnarled, lumpy, with long, curving nails suggestive of animal claws.
[ترجمه ترگمان]انگشتانش کج شده بود، قلنبه قلنبه قلنبه، با ناخن های دراز و خمیده که از پنجه های حیوانی اویزان بود
[ترجمه گوگل]انگشتان دست و پا، یکپارچه، با ناخن های طولانی، منحنی انعکاسی نشان دهنده چرخه حیوانات بود
5. Lumpy chin I have a pair of juvenile Oscars in a four foot tank.
[ترجمه ترگمان]چانه Lumpy من یک جفت اسکار نوجوانان را در یک تانک چهار فوتی دارم
[ترجمه گوگل]چانه لختی من یک جفت اسکار نوجوان در یک تانک چهار پا دارم
6. It is pale and lumpy; the tips of the fingers are curled slightly backward.
[ترجمه ترگمان]کم رنگ و قلنبه است؛ نوک انگشتانش کمی به عقب جمع شده اند
[ترجمه گوگل]رنگ پریده و یکدست است؛ نکته انگشتان دست کمی اندک است
7. A milky discharge, if it is lumpy, in big lumps, then Sepia would be well worth trying.
[ترجمه ترگمان]اگر قلنبه قلنبه باشد، به صورت قلنبه قلنبه قلنبه قلنبه قلنبه قلنبه قلنبه قلنبه قلنبه قلنبه قلنبه قلنبه قلنبه قلنبه قلنبه قلنبه قلنبه قلنبه قلنبه قلنبه قلنبه قلنبه قلنبه قلنبه قلنبه قلنبه قلنبه قلنبه قلنبه قلنبه قلنبه قلنبه قلنبه قلنبه قلنبه قلنبه به نظر می رسد، و بعد sepia ارزش امتحان کردن را دارد
[ترجمه گوگل]تخلیه شیری، اگر آن را یکپارچه، در توده های بزرگ، پس از آن Sepia به خوبی به ارزش تلاش می کنند
8. Or like strands of lumpy noodle in the soup of probability.
[ترجمه ترگمان] یا مثل رشته های بزرگ ماکارونی با احتمال احتمالی
[ترجمه گوگل]یا مانند رشته های رشته فرنگی خرد شده در سوپ احتمال
9. What's red and lumpy, wears a mask and rides a horse through the desert?
[ترجمه ترگمان]چه چیز قرمز و قلنبه، یک نقاب دارد و یک اسب را از صحرا می راند؟
[ترجمه گوگل]قرمز و یکنواخت، ماسک می پوشد و در صحرا سوار اسب می شود؟
10. Saltcoats was made up of lumpy steppe.
[ترجمه ترگمان]Saltcoats از استپ بیرون زده بود
[ترجمه گوگل]Saltcoats ساخته شده از استپ کوهی است
11. Is the mattress lumpy and saggy?
[ترجمه ترگمان]تشک قلنبه شده و گشاد شده؟
[ترجمه گوگل]آیا تشک تند و تیز است؟
12. First the ugly lumpy larvae, the precision closeups showing its undershot jaw as it chomped its way through its subaqueous world.
[ترجمه ترگمان]ابتدا لارو قلنبه قلنبه قلنبه قلنبه، همان closeups که فک undershot را نشان می دهد، همان طور که راهش را از میان دنیای subaqueous باز می کند، آرواره undershot را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]ابتدا لاروهای زشت زشت، دقیق و نزدیک فک ها را نشان می دهد فک پایین خود را به عنوان راه خود را از طریق دنیای سوپوکی خود را chomped
13. The skin on his back is speckled and lumpy from burns, but when I ask he laughs.
[ترجمه ترگمان]پوست پشتش جای خال خالی و قلنبه است از سوختگی، اما وقتی از او می پرسم می خندد
[ترجمه گوگل]پوست در پشت او دلفریب و خمیده از سوختگی است، اما زمانی که از او بخواهم بخندد
14. Doctors have discovered that in suitable cases the lumpy atheroma deposits can be squeezed flat, widening the arteries again.
[ترجمه ترگمان]دکترها کشف کرده اند که در موارد مناسب، رسوبات atheroma های قلنبه قلنبه می توانند به شدت فشرده شوند و شریان ها را بزرگ کنند
[ترجمه گوگل]پزشکان کشف کرده اند که در موارد مناسب، رسوبات آئروموز توده ای می تواند مسطح شود و دوباره شریان ها گسترش یابد
15. I hate lumpy porridge.
[ترجمه ترگمان]از فرنی قلنبه متنفرم
[ترجمه گوگل]من از فرنی تکه ای متنفرم