کلمه جو
صفحه اصلی

forgettable


معنی : از یاد بردنی
معانی دیگر : از یاد بردنی

انگلیسی به فارسی

از یاد بردنی


فراموش نشدنی، از یاد بردنی


انگلیسی به انگلیسی

• likely to be forgotten, may be forgotten
something that is forgettable is not unusual or special in any way.

مترادف و متضاد

از یاد بردنی (صفت)
forgettable

جملات نمونه

1. He has acted in three forgettable action films.
[ترجمه ترگمان]او در سه فیلم اکشن بازی کرده است
[ترجمه گوگل]او در سه فیلم فراموش نشدنی عمل کرده است

2. He'd had a role in one or two forgettable movies.
[ترجمه ترگمان]او نقشی در یک یا دو فیلم از یاد داشت
[ترجمه گوگل]او در یک یا دو فیلم فراموش نشدنی نقش داشته است

3. But being forgettable was part of her job; a jigsaw piece that fitted invisibly into any puzzle.
[ترجمه ترگمان]اما از یاد بردن آن قسمتی از کار او بود؛ یک تکه سنگی که در دل هر معما شده بود
[ترجمه گوگل]اما فراموش شدن بخشی از کار او بود؛ قطعه اره منبت کاری اره مویی که به شکل نامرئی به هر پازل متصل می شود

4. He'd played in some eminently forgettable horror movies and I felt I could not seriously consider him.
[ترجمه ترگمان]او در یک سری فیلم های ترسناک و وحشتناک بازی کرده بود و احساس می کردم که نمی توانم جدی او را در نظر بگیرم
[ترجمه گوگل]او در فیلم های ترسناک غافلگیر کننده نقش داشته است و احساس می کردم نمی توانستم او را جدی بگیرم

5. Her face was pleasant, blandly forgettable; a face worth a fortune.
[ترجمه ترگمان]چهره اش مطبوع و blandly بود، چهره ای که ارزش ثروت داشت
[ترجمه گوگل]چهره او دلپذیر بود، فراموش نشدنی بود؛ یک چهره ارزش ثروت است

6. He had a racked up a mostly forgettable record in two terms as a Republican backbencher in Reagan-era Washington.
[ترجمه ترگمان]او در دو دوره زمانی به عنوان یک جمهوری خواهان در دوران ریگان در واشنگتن به شدت تحت فشار قرار گرفته بود
[ترجمه گوگل]او در دو دوره به عنوان یک رقیب جمهوریخواه در واشنگتن واشنگتن، رکورد عمدتا فراموش نشدنی داشت

7. However, that morning Agnes intended to be neither forgettable nor invisible.
[ترجمه ترگمان]به هر حال، آن روز صبح اگنس می خواست نه از یاد ببرد و نه نامرئی
[ترجمه گوگل]با این حال، آن روز صبح آگنس نتوانست فراموش شود و نه نامرئی

8. But that was 199 a lamentable and hopefully forgettable year for him.
[ترجمه ترگمان]اما این یک سال ۱۹۹ و امیدوارانه بود
[ترجمه گوگل]اما این سال 199 یک سال برای او ناامید و امیدوار کننده فراموش نشدنی بود

9. Try to remember what and forget forgettable. Change what is changeable and tolerate what not.
[ترجمه ترگمان]سعی کنید به یاد داشته باشید که چه چیزی را فراموش کرده و فراموش کنید چیزی که قابل تغییر است را تغییر دهید و آنچه را که نیست را تحمل کنید
[ترجمه گوگل]سعی کنید آنچه را فراموش کرده اید فراموش کنید تغییر آنچه قابل تغییر است و تحمل چیزی نیست

10. Popular now, but forgettable over time, The Maccabees seem destined to be another in the line of niche nostalgia bands.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، اما در طول زمان، Maccabees به نظر می رسد در خط of niche جای دیگری داشته باشد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر محبوب، اما در طول زمان فراموش نشدنی، Maccabees به نظر می رسد به مقصد دیگر به خط از گروه های نوستالژی طاقچه

11. Now most will not remember the very forgettable show Ghostwriter on PBS.
[ترجمه ترگمان]حالا به یاد ندارم که نمایش forgettable در PBS نشان داده شود
[ترجمه گوگل]در حال حاضر اکثر غافلگیرانه Ghostwriter در PBS به یاد نمی آورند

12. an instantly forgettable tune.
[ترجمه ترگمان] یه آهنگ از یاد میره …
[ترجمه گوگل]یک لحظه فورا فراموش نشدنی

13. Dennis White scored the only goal in an otherwise forgettable match.
[ترجمه ترگمان]دنیس وایت در مسابقه forgettable تنها گل بازی را به ثمر رساند
[ترجمه گوگل]دنیس وایت تنها گل در یک بازی فراموش نشدنی دیگر را به ثمر رساند

14. The graphics depicting troop movements are simple-minded and drawn on forgettable backgrounds.
[ترجمه ترگمان]گرافیکی که حرکات سربازان را نشان می دهد ساده است و با پس زمینه های نرم کشیده می شوند
[ترجمه گوگل]گرافیک نشان دادن حرکات سرباز ساده است و در زمینه های فراموش شده کشیده شده است

پیشنهاد کاربران

در reach 2 کانون زبان ایران میشه از یاد بردنی :]


کلمات دیگر: