کلمه جو
صفحه اصلی

fraise


معنی : چاپلوسی، ولوله، ارهمدور، گشادتر کردن سوراخ، دهانه چیزی را گشادتر کردن، چاپلوسی کردن
معانی دیگر : (به ویژه در قرن شانزدهم) یقه ی پف کرده، شلوه، ریشخند کردن، گشادتر کردن سورا، نرده دار کردن

انگلیسی به فارسی

شلوغ، ولوله، چاپلوسی، چاپلوسی کردن، ریشخند کردن،گشادتر کردن سوراخ، اره مدور، نرده دار کردن، دهانه چیزی را گشادتر کردن


انگلیسی به انگلیسی

• fortification or rampart studded with spikes

مترادف و متضاد

چاپلوسی (اسم)
praise, adulation, flattery, lip service, subservience, sycophancy, blarney, grease, cajolement, cajolery, toadyism, subserviency, soft soap, fraise, wagtail

ولوله (اسم)
reverberation, fraise

اره مدور (اسم)
fraise

گشادتر کردن سوراخ (فعل)
fraise

دهانه چیزی را گشادتر کردن (فعل)
fraise

چاپلوسی کردن (فعل)
praise, adulate, flatter, blandish, butter, coax, collogue, sweet-talk, fraise, gloze, slaver, soft-soap, truckle, wheedle


کلمات دیگر: