کلمه جو
صفحه اصلی

intellectuality


معنی : معنویت
معانی دیگر : قوه عقلانی، قوه ذهنی، عقلانیت

انگلیسی به فارسی

روشنفکری، معنویت


مترادف و متضاد

معنویت (اسم)
incorporeity, immaterialism, spirituality, idealism, ideality, intellectuality

جملات نمونه

1. Emotional representation and artistic intellectuality are two important factors in works of art.
[ترجمه ترگمان]نمایندگی عاطفی و intellectuality هنری دو عامل مهم در آثار هنری هستند
[ترجمه گوگل]نمایندگی احساسی و روشنفکر هنری دو عامل مهم در آثار هنری هستند

2. Intellectuality and rationality can not directly deal with these ultra logical categories.
[ترجمه ترگمان]عقلانیت و عقلانیت به طور مستقیم با این مقوله های فوق العاده منطقی سروکار ندارند
[ترجمه گوگل]روشنفکر و عقلانیت نمی تواند به طور مستقیم با این دسته بندی های فوق العاده منطقی برخورد کند

3. Just believe your choice. Fashion and intellectuality immediately present. It is suitable for daily use.
[ترجمه ترگمان]فقط به انتخاب خودت ایمان داشته باش مد و intellectuality فورا حضور دارند آن برای استفاده روزانه مناسب است
[ترجمه گوگل]فقط انتخاب خود را باور داشته باشید مد و روشنفکری بلافاصله حضور دارند مناسب برای استفاده روزانه است

4. Lead could affect neural functions, mostly intellectuality development of infant as well as learning and memory of small-fry .
[ترجمه ترگمان]سرب می تواند بر عملکرد عصبی، عمدتا توسعه intellectuality نوزاد و همچنین یاد گرفتن و یاد گیری های کوچک و کوچک تاثیر بگذارد
[ترجمه گوگل]سرب می تواند توابع عصبی را تحت تأثیر قرار دهد، عمدتا رشد فکری نوزاد و یادگیری و حافظه ماهی کوچک

5. So, we couldn't simply make the intellectuality thinking equal to the metaphysical thinking mode.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، ما نمی توانیم به سادگی تفکر intellectuality را برابر حالت تفکر متافیزیکی قرار دهیم
[ترجمه گوگل]بنابراین، ما نمی توانیم به سادگی تفکر روشنفکری را با حالت تفکر متافیزیکی برابر کنیم

6. Keep intellectuality, composedness is the treasure of your work success.
[ترجمه ترگمان]intellectuality را نگه دارید، composedness گنجینه موفقیت شغلی شماست
[ترجمه گوگل]روشنفکرانه نگه دارید، انطباق، گنج موفقیت شماست

7. Services - Oriented application integration within the grid computing environment requires high automatization, dynamic and intellectuality.
[ترجمه ترگمان]یکپارچگی برنامه گرا در محیط محاسبه گرید نیاز به automatization بالا، پویا و intellectuality دارد
[ترجمه گوگل]خدمات - یکپارچه سازی نرم افزار در محیط محاسباتی شبکه مستلزم اتوماسیون، پویا و روشنفکرانه است

8. Therefore, people's cognition can be reflected in three basic states: intellectuality, rationality and Savvy.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، شناخت مردم می تواند در سه حالت اصلی منعکس شود: intellectuality، عقلانیت و Savvy
[ترجمه گوگل]بنابراین، شناخت مردم می تواند در سه حالت اساسی منعکس شود: روشنفکری، عقلانیت و معرفت

9. This dissertation makes an analysis of modern Chinese poetry based on the concept of intellectuality.
[ترجمه ترگمان]این رساله تحلیلی از شعر مدرن چین براساس مفهوم of ارائه می کند
[ترجمه گوگل]این پایان نامه تجزیه و تحلیل از شعر مدرن چینی بر اساس مفهوم روشنفکری است

پیشنهاد کاربران

خردمندی، اندیشمندی، هوشمندی


کلمات دیگر: