1. Perhaps, the giving up is one kind of extrication?
[ترجمه ترگمان]شاید، تسلیم شدن فقط یک نوع ابراز احساسات است؟
[ترجمه گوگل]شاید از دست دادن یک نوع ازدحام است؟
2. One key of road roughness recognition was feature extrication.
[ترجمه ترگمان]یکی از عوامل تشخیص زبری جاده extrication بود
[ترجمه گوگل]یکی از کلید های تشخیص زبری جاده، قابلیت ریکاوری بود
3. The mind obtained the release, is the true extrication!
[ترجمه ترگمان]ذهنی که این خبر را به دست آورده است، extrication واقعی است!
[ترجمه گوگل]ذهن آزادی را به دست آورده است، کشف واقعی است!
4. Mercapto cotton has high absorption, complete quantitative extrication and high selectivity of determining element.
[ترجمه ترگمان]پنبه Mercapto دارای جذب بالایی، تکمیل کمی و گزینش بالای عنصر است
[ترجمه گوگل]پنبه مرزاپتو دارای جذب بالا، تکمیل کمی و انتخابی بالا از تعیین عنصر است
5. The extrication way of life is to ask to the paradise.
[ترجمه ترگمان]بهترین راه زندگی این است که به بهشت بروید
[ترجمه گوگل]شیوه گریز از زندگی این است که به بهشت بپرسید
6. Let the mind obtain the extrication, achieves the heart and the body harmonious wisdom.
[ترجمه ترگمان]اجازه دهید ذهن به extrication دست یابد، به قلب و عقل هماهنگ دست یابد
[ترجمه گوگل]بگذارید ذهن خلاء را به دست آورد، قلب و ذهن هماهنگ بدن را به دست می آورد
7. Leaves you is a kind of extrication, you to my suffering?
[ترجمه ترگمان]برگ ها شما را به خاطر رنج و عذاب من رها می کند؟
[ترجمه گوگل]شما می گویید شما نوعی انحراف هستید، شما به درد من رنج می برید؟
8. Extrication from their control requires efforts from both the United Nations and people longing for peace.
[ترجمه ترگمان]Extrication از کنترل آن ها نیازمند تلاش های سازمان ملل و مردم برای رسیدن به صلح است
[ترجمه گوگل]خروج از کنترل آنها نیازمند تلاش های سازمان ملل متحد و مردم آرزوی صلح است
9. The essence of the extrication of Chan sect is the freedom of life.
[ترجمه ترگمان]ماهیت فرقه چان، آزادی زندگی است
[ترجمه گوگل]ماهیت فرار از فرقه چان آزادی زندگی است
10. She disentangle form him finally, she find out extrication is a pain, it need large courage.
[ترجمه ترگمان]او بالاخره او را به حال خود رها کرد و دید که راه خلاصی از هر گونه درد و رنج است و به شجاعت بزرگی احتیاج دارد
[ترجمه گوگل]او در نهایت او را از هم جدا می کند، او کشف می کند بیرون کشیدن درد است، به شجاعت بزرگی نیاز دارد
11. Perhaps I use the rejection to replace the silence, to me am a kind of extrication.
[ترجمه ترگمان]شاید من از عدم پذیرش برای جایگزین کردن سکوت استفاده کنم، برای من یک نوع extrication
[ترجمه گوگل]شاید من از رد کردن برای جایگزین کردن سکوت استفاده کنم، برای من نوعی انحراف است
12. The value goal of six aspects of samsara is to surpass samsara for final extrication.
[ترجمه ترگمان]هدف ارزشی شش بعد of این است که از samsara برای extrication نهایی پیشی بگیرد
[ترجمه گوگل]هدف ارزش شش جنبه از سامسارا، پیشبرد سامسارا برای خروج نهایی است
13. To be in harmony with nature and his enjoyment of landscape and scene and his writings alleviated his bother of earthliness, then he had found an approach of extrication.
[ترجمه ترگمان]برای هماهنگی با طبیعت و لذت بردن از مناظر و مناظر و آثار خود از bother، پس از آن یک رویکرد extrication پیدا کرده بود
[ترجمه گوگل]برای هماهنگی با طبیعت و لذت بردن از چشم انداز و صحنه و نوشته های او، زحمت خود را از زمین شناسی را کاهش داد، سپس او رویکردی از انهدام را یافت
14. It is observed that the realty of her suicide is a selfish behavior searching extrication for herself and leaving her family.
[ترجمه ترگمان]مشاهده می شود که املاک suicide یک رفتار خودخواهانه است که extrication را جستجو می کند و خانواده اش را ترک می کند
[ترجمه گوگل]مشاهده می شود که حقیقت خودکشی او یک رفتار خودخواهانه است و خود را از دست می دهد و خانواده اش را ترک می کند