کلمه جو
صفحه اصلی

riposte


معنی : جواب، حاضر جوابی، ضربت متقابل و تند، ضربتسریع، پاسخ تند واماده، ضربه متقابل زدن
معانی دیگر : repost ضربت متقابل و تند، پاس  تند واماده، درشمشیر بازی ضربت سریع

انگلیسی به فارسی

( repost )ضربت متقابل و تند، پاسخ تند واماده، حاضرجوابی، (درشمشیر بازی) ضربت سریع، جواب، ضربه متقابل زدن


خرابکاری، ضربت متقابل و تند، جواب، ضربتسریع، پاسخ تند واماده، حاضر جوابی، ضربه متقابل زدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a quick return thrust in fencing, made after parrying a lunge by one's opponent.

(2) تعریف: a sharp response, usu. spoken; retort.
مشابه: retort

- At the press conference, the celebrity fended off accusations with clever ripostes.
[ترجمه ترگمان] در کنفرانس خبری، افراد مشهور اتهامات خود را با ripostes هوشمندانه آغاز کردند
[ترجمه گوگل] در کنفرانس مطبوعاتی، مشهور با اتهامات هوشمندانه اتهامات را مطرح کرد
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: ripostes, riposting, riposted
(1) تعریف: to make a riposte in fencing.

(2) تعریف: to give a quick response; retort.
مشابه: retort

• retort, quick and sharp reply; counterstroke, retaliatory act; quick thrust made after a parry (fencing)
a riposte is a quick response to something that someone has said or done to you; a literary word.
if you riposte, you respond quickly to something that someone has said or done to you; a literary word.

مترادف و متضاد

جواب (اسم)
answer, reply, rejoinder, antiphony, ripost, riposte, sockdolager

حاضر جوابی (اسم)
riposte, improvisation, repartee, power of repartee

ضربت متقابل و تند (اسم)
riposte, rebuff

ضربتسریع (اسم)
ripost, riposte

پاسخ تند واماده (اسم)
riposte

ضربه متقابل زدن (فعل)
ripost, riposte

جملات نمونه

1. our riposte to their accusations
پاسخ سریع ما به اتهامات آنها

2. Laura glanced at Grace, expecting a cheeky riposte.
[ترجمه ترگمان]لو را نگاهی به گریس انداخت و انتظار آن را داشت که به او حمله کند
[ترجمه گوگل]لورا به گریس نگاه کرد، انتظار یک جنجال چهره

3. The US delivered an early riposte to the air attack.
[ترجمه ترگمان]ایالات متحده پاسخ متقابل اولیه را به حمله هوایی داد
[ترجمه گوگل]ایالات متحده یک حمله اولیه به حمله هوایی انجام داد

4. The operation is being seen as a swift riposte to the killing of a senior army commander.
[ترجمه ترگمان]این عملیات به عنوان پاسخ متقابل سریع به کشته شدن یک فرمانده ارشد ارتش دیده می شود
[ترجمه گوگل]این عملیات به عنوان یک فریب سریع برای قتل یک فرمانده ارشد ارتش دیده می شود

5. She made a sharp/witty/neat riposte.
[ترجمه ترگمان]او پاسخ متقابل تیز و witty به او داد
[ترجمه گوگل]او یک جنجال تیز / ترسناک / خسته کننده انجام داد

6. Only asking was a standard riposte from most Walworth kids.
[ترجمه ترگمان]تنها این پرسش، پاسخ متقابل استاندارد بسیاری از کودکان والورث بود
[ترجمه گوگل]فقط پرسیدن یک معافیت استاندارد از والود بچه ها بود

7. A riposte to that argument was provided by Sea Containers, the shipping group headed by James Sherwood.
[ترجمه ترگمان]پاسخ متقابل به این بحث توسط ظروف دریایی، گروه کش تیرانی به رهبری جیمز شروود ساخته شد
[ترجمه گوگل]یک جنجال به این استدلال توسط Sea Containers، گروه حمل و نقل بر اساس جیمز شرودو ارائه شده است

8. The photographer was lost for riposte, obvious though it should have been; instead he turned to run.
[ترجمه ترگمان]عکاس برای پاسخ متقابل از دست رفته بود، هرچند که باید می بود؛ به جای آن که برگردد و بدود
[ترجمه گوگل]عکاس برای گمراهی از دست داده بود، واضح است هر چند که باید باشد؛ به جای او تبدیل به اجرا شد

9. This book provides an unanswerable riposte to such nostalgic nonsense.
[ترجمه ترگمان]این کتاب پاسخ متقابل را به این مزخرفات بی معنی می دهد
[ترجمه گوگل]این کتاب یک ربط بی پاسخ را به چنین مزخرف دلتنگی می دهد

10. The immediate riposte to Schwab's list is that this is a case of motherhood and apple pie.
[ترجمه ترگمان]پاسخ متقابل فوری به این لیست این است که این پرونده مربوط به مادر شدن و پای سیب است
[ترجمه گوگل]رکود فوری به لیست شواب این است که این مورد مادر و سیب است

11. His riposte to those who say that the defence budget for a medium-sized country with big economic problems should be spent on national security is that this is a matter of national security.
[ترجمه ترگمان]پاسخ متقابل او به کسانی که می گویند که بودجه دفاعی برای یک کشور متوسط با مشکلات اقتصادی بزرگ باید صرف امنیت ملی شود این است که این مساله امنیت ملی است
[ترجمه گوگل]ربط او به کسانی که می گویند بودجه دفاع برای یک کشور متوسط ​​با مشکلات اقتصادی بزرگ باید برای امنیت ملی صرف شود این است که این مسئله امنیت ملی است

12. In it Jones, then aged twenty-six, supplied a nice riposte to one of the cherished principles of neoclassicism.
[ترجمه ترگمان]در آن زمان جونز، که در آن زمان بیست و شش ساله بود، پاسخ متقابل خوبی به یکی از اصول گرامی neoclassicism داد
[ترجمه گوگل]در آن، جونز، پس از آن در سن 26 سالگی، یک رکورد خوب را به یکی از اصول گرایش نئوکلاسیسیسم عرضه کرد

13. Clearly, if it is perceived as of comparatively minor concern, few countries would risk making a military riposte.
[ترجمه ترگمان]واضح است که اگر این مساله به عنوان یک نگرانی نسبتا کم اهمیت تلقی شود، چند کشور خطر ایجاد متقابل نظامی را به خطر خواهند انداخت
[ترجمه گوگل]واضح است که اگر به عنوان نگرانی نسبتا جزئی درک شود، چند کشور در معرض تهدید نظامی قرار می گیرند

14. And the most important defensive skill is the parry, which is often followed by counter - riposte.
[ترجمه ترگمان]و مهم ترین مهارت دفاعی the است که اغلب با پاسخ متقابل دنبال می شود
[ترجمه گوگل]و مهمترین مهارت دفاعی، پری، که اغلب به دنبال ضد انحراف است


کلمات دیگر: