1. Wolf totem is a novel about wolves intrepidity, initiation, strong sense of kindred and group spirit.
[ترجمه ترگمان]ولف totem رمانی در مورد تهور و شجاعت گرگ ها، آغاز احساس قوی از خویشاوندی و روحیه گروهی است
[ترجمه گوگل]گرگ توتم یک رمان در مورد گرگ های بی رحم، آغاز، حس قوی از خانواده و روح گروه است
2. His troop were well known as its intrepidity .
[ترجمه ترگمان]سربازان او به خوبی شجاعت آن را می شناختند
[ترجمه گوگل]نیروی او به خوبی به عنوان بی رحم خود شناخته شده بود
3. We should learn from the tradition and innovate intrepidity.
[ترجمه ترگمان]ما باید از سنت و تهور و شجاعت یاد بگیریم
[ترجمه گوگل]ما باید از سنت یاد بگیریم و بی تدبیری را ایجاد کنیم
4. Such intrepidity of character characterised Luther, Cromwell, Washington, Pitt, Wellington, and all great leaders of men.
[ترجمه ترگمان]چنین تهور و تهور شخصیت لوتر، کرامول، واشنگتن، پیت دوم، ولینگتن و همه رهبران بزرگ مردان را مشخص کرد
[ترجمه گوگل]چنین نگرانی شخصیتی، لوتر، کرمول، واشنگتن، پیت، ولینگتون و همه رهبران بزرگ مردان را مشخص می کند
5. With consummate gallantry and intrepidity, Maj. Carswell gave his life in a supreme effort to save all members of his crew.
[ترجمه ترگمان]سرگرد Carswell با شجاعت کامل و بی باکی تمام عمر خود را در تلاشی عالی برای نجات همه اعضای خدمه خود تسلیم کرد
[ترجمه گوگل]سرلشکر کارسول با سربلندی و ناتوانی کامل، زندگی خود را در تلاش عالی برای نجات همه اعضای خدمه اش به انجام رساند
6. Uprisings, while proving popular intrepidity, also educated the courage of the bourgeois.
[ترجمه ترگمان]در همان حال که تهور و تهور مشهور را به اثبات می رساند، شهامت این بورژوا را نیز تربیت کرد
[ترجمه گوگل]پرستش ها، در حالی که اثبات غرور مردمی، شجاعت بورژوازی را نیز آموزش دادند
7. It is bestowed "for conspicuous gallantry and intrepidity at the risk of life, above and beyond the call of duty, in actual combat against an armed enemy force".
[ترجمه ترگمان]\"به خاطر شجاعت و شجاعت در خطر زندگی، بالا و خارج از فراخوان وظیفه، در نبرد واقعی علیه یک نیروی مسلح دشمن\" داده می شود
[ترجمه گوگل]این امر 'برای غرور آشکار و بی رحمانه در معرض خطر زندگی است، بالاتر از فراخوانی وظیفه، در مبارزه واقعی با نیروی مسلح دشمن'
8. Due to his intrepidity he may be the last hope of the village.
[ترجمه ترگمان]به خاطر تهور او ممکن است آخرین امید این دهکده باشد
[ترجمه گوگل]با توجه به نگرش او ممکن است آخرین امید روستا باشد
9. The valiantness and intrepidity of the southeast part of Zhili, especially in Weixian Country, made this seed take root(Sentence dictionary), blossom and bear fruits.
[ترجمه ترگمان]The و تهور بخش جنوب شرقی Zhili، به ویژه در کشور Weixian، این دانه را به ریشه می گیرند (فرهنگ لغت جملات)، شکوفه دادن و میوه ها
[ترجمه گوگل]شجاعت و نداشتن بخشی از جنوب شرقی جلیلی، به ویژه در کشور Weixian، این ریشه را ریشه (دیکشنری جمله)، شکوفه و میوه می برد
10. I threw myself into class discussions, attempting to dazzle him with my intelligence and intrepidity.
[ترجمه ترگمان]من خودم را به بحث سر کلاس انداختم و سعی کردم او را با هوش و بی باکی خودم گیج کنم
[ترجمه گوگل]من خودم را در بحث های کلاس قرار دادم، تلاش کردم او را با هوش و استراحتم خیره کنم
11. Not if you dare do it, " she answered, with such fine intrepidity that I was silent, and began to crease patterns on the cloth with my thumb-nail. "
[ترجمه ترگمان]در جواب گفت: \" اگر جرات می کنی این کار را بکنی، با چنان تهور و تهور آمیزی جواب داد که من ساکت بودم، و با ناخن شست پایم روی پارچه چروک افتاده بود \"
[ترجمه گوگل]نه، اگر شما جرات آن را انجام دهید، 'او پاسخ داد، با چنین غرقه خوب است که من ساکت بود، و شروع به ساخت الگوهای بر روی پارچه با ناخن انگشت شست '
12. We have to be obliged to the bravery, talents and intrepidity of Mr. Fu Tianhong as the sponsor.
[ترجمه ترگمان]ما باید از شجاعت و شجاعت و شجاعت آقای Fu به عنوان حامی استفاده کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید به شجاعت، استعدادها و نگرش آقای فو تیان هونگ به عنوان حامی مالی احترام بگذاریم
13. The acceptance of the death agony in the flower of youth and in the flush of health turns intrepidity into frenzy.
[ترجمه ترگمان]پذیرش جان کندن در گل جوانی و در سرخی سلامت تهور را به شدت به سوی جنون سوق می دهد
[ترجمه گوگل]پذیرش عذاب مرگ در گل جوانان و از بین بردن سلامت، بی رحم شدن را به دیوانگی تبدیل می کند