1. Booth was a revivalist intent on his Christian vocation.
[ترجمه ترگمان]بوث \"یه قصدی برای ماموریت مسیحی خودش بود\"
[ترجمه گوگل]غرفه یک هدف احیاگرانه در مورد مسیحی خود بود
2. Colonists had never seen anything before like the revivalist outbreaks that swept the country in the early eighteenth century.
[ترجمه ترگمان]Colonists هرگز قبل از ظهور revivalist که در اوایل قرن هجدهم کشور را فرا گرفت، چیزی ندیده بود
[ترجمه گوگل]استعمارگران هرگز چیزی را قبلا ندیده بودند مانند شیوع های احیا کننده که در اوایل قرن هجدهم کشور را در بر گرفت
3. The most visible signs of a growing revivalist spirit appeared in the ministry of James McGready in Kentucky.
[ترجمه ترگمان]برجسته ترین نشانه های یک روح revivalist رو به رشد در وزارت جیمز McGready در کنتاکی ظاهر شد
[ترجمه گوگل]نشانه های قابل ملاحظه ای از روحیه روحانی رو به رشد، در وزارت جیمز مک گینج در کنتاکی ظاهر شد
4. In the dreary new settlements revivalist contests also provided entertainment.
[ترجمه ترگمان]در شهرک های جدید و dreary، مسابقات revivalist نیز برگزار شد
[ترجمه گوگل]در مسابقات جدید احیای شهری جدید، سرگرمی نیز فراهم شد
5. By 1742 even Yale students embarked on revivalist journeys.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۷۴۲ حتی دانشجویان یال نیز سفره ای revivalist را آغاز کردند
[ترجمه گوگل]تا سال 1742 حتی دانشجویان ییل نیز در سفرهای احیاگرانه وارد شدند
6. In parallel, revivalist and Pentecostal churches have proliferated in many parts of Africa, offering spiritual stability in times of uncertainty.
[ترجمه ترگمان]به موازات، کلیساهای revivalist و Pentecostal در بسیاری از بخش های آفریقا گسترش یافته اند و ثبات روحی در زمان عدم قطعیت ارائه می کنند
[ترجمه گوگل]به طور موازی، کلیساهای احیاگر و پنطیکاست در بسیاری از نقاط آفریقا گسترش یافته و ثبات معنوی در زمان عدم اطمینان ارائه شده است
7. Writer Anita Brechbill observed in God' s Revivalist magazine that "Most often the Word of the Lord comes to a soul in the ordinary duties of life. "
[ترجمه ترگمان]آنیتا Brechbill نویسنده در مجله revivalist گفت: \" اغلب اوقات کلمه خداوند در وظایف عادی زندگی به روح می رسد \"
[ترجمه گوگل]Writer Anita Brechbill در مجله God's Revivalist مشاهده کرد که 'اغلب کلام خداوند در وظایف عادی زندگی به روح می آید '
8. Yet another competitor is an Islamic revivalist movement, Tablighi Jamaat, rooted in south Asia but active in Africa and Europe, especially Britain.
[ترجمه ترگمان]با این حال، رقیب دیگر جنبش revivalist اسلامی، جماعت تبلیغی است که در جنوب آسیا ریشه دارد اما در آفریقا و اروپا، به خصوص بریتانیا فعال است
[ترجمه گوگل]با این حال، یکی دیگر از رقیب جنبش احیای اسلامی، تبلیمی جومات است که در جنوب آسیا ریشه دارد، اما فعال در آفریقا و اروپا، به ویژه بریتانیا
9. Thank you. Mr. revivalist. I'll hit always the message and obtain back to you se soon for feasible.
[ترجمه ترگمان] ممنون \"آقای\" revivalist من همیشه به شما پیغام خواهم داد و به زودی به شما خواهم رسید
[ترجمه گوگل]متشکرم آقای احیاگر من همیشه این پیام را می گیرم و به زودی امکان پذیر خواهم شد
10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
11. These days, the major platform for revivalist Islam is no longer the madrasa but the web, an area in which Mariam was a specialist and through which she may have been pursuing a secret life.
[ترجمه ترگمان]این روزها، سکوی اصلی برای revivalist اسلام دیگر مدرسه نیست، بلکه وب سایتی است که در آن مریم متخصص بوده و از طریق آن ممکن است به دنبال یک زندگی مخفی بوده باشد
[ترجمه گوگل]این روزها، پلتفرم اصلی برای احیای اسلام دیگر مدرسه نیست، بلکه وب، منطقه ای است که ماریام متخصص بوده و از طریق آن ممکن است به دنبال یک زندگی مخفی باشد
12. They attended a revivalist meeting and became born-again Christians.
[ترجمه ترگمان]آن ها در یک نشست revivalist شرکت کردند و دوباره مسیحی شدند
[ترجمه گوگل]آنها در یک نشست احیاگرانه حضور داشتند و دوباره مسیحیان به دنیا آمدند
13. Revivalist Islamic groups are amongst the most deadly.
[ترجمه ترگمان]revivalist گروه اسلامی در میان کشتگان قرار دارند
[ترجمه گوگل]گروه های اسلامی انقلابی در میان مرگبار ترین هستند
14. Khan lost his seat in the 1991 elections, when a Hindu revivalist wave swept his constituency.
[ترجمه ترگمان]خان کرسی خود را در انتخابات سال ۱۹۹۱ از دست داد، زمانی که موج revivalist هندو بر حوزه انتخاباتی اش غلبه کرد
[ترجمه گوگل]خان در انتخابات سال 1991 خود را از دست داد، در حالی که موجی از احیای هوادار هندو، حوزه انتخابیه اش را در اختیار داشت
15. A new voice has interrupted and is howling slogans like a revivalist preacher.
[ترجمه ترگمان]صدای جدیدی حرف او را قطع کرده و شعار را مثل یک واعظ revivalist زوزه می کشد
[ترجمه گوگل]صدای جدید قطع شده است و شعارهایی را مانند یک واعظ زنده می کند