کلمه جو
صفحه اصلی

fossilize


معنی : کهنه شدن، فسیل شدن، سخت ومتحجرشدن
معانی دیگر : سنگواره کردن یا شدن، سنگ شدن یا کردن، قدیمی مسلک کردن یا شدن، بازگشت گرای کردن یا شدن، ارتجاعی کردن یا شدن، در اثر مرور زمان بصورت سنگواره درامدن

انگلیسی به فارسی

فسیل شدن، در اثر مرور زمان بصورت سنگواره درآمدن، سخت ومتحجرشدن، کهنه شدن


فسیل کردن، فسیل شدن، سخت ومتحجرشدن، کهنه شدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: fossilizes, fossilizing, fossilized
(1) تعریف: to make into a fossil by replacing organic matter with mineral substances.

(2) تعریف: to make hardened, rigid, or outmoded as though turned to stone, esp. a person's ideas or attitudes.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: fossilization (n.)
• : تعریف: to become, or become like, a fossil.

• change into a fossil, petrify; be petrified, become a fossil; make outmoded; become old-fashioned or outmoded, become unchanging (also fossilise)
when the remains of an animal or plant fossilize or are fossilized, they become hard, or leave a print, and form a fossil.

مترادف و متضاد

کهنه شدن (فعل)
age, rag, fossilize, obsolesce, outwear, superannuate

فسیل شدن (فعل)
fossilize

سخت ومتحجرشدن (فعل)
fossilize

جملات نمونه

1. Most couples, however fossilized their relationship, have some interests in common.
[ترجمه ترگمان]بیشتر زوج ها با این حال رابطه خود را در بین چیزهای مشترک دارند
[ترجمه گوگل]با این وجود بیشتر زوج ها، هر چند رابطه خود را فسیل می کنند، برخی از منافع مشترک دارند

2. Most couples, however fossilized their relationship, have some interest in common, if it's only cooking or travel or pets.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از زوج ها با در نظر گرفتن رابطه خود، علاقه به چیزهای مشترک دارند، در صورتی که تنها آشپزی یا سفر یا حیوانات خانگی باشد
[ترجمه گوگل]اکثر زوجها، هرچند ارتباط خود را فسیل میکنند، در صورتی که فقط پخت و پز یا مسافرت و یا حیوانات خانگی هستند، علاقه مند به مشترک هستند

3. Needs change while policies fossilize.
[ترجمه ترگمان]نیازها و سیاست های مربوط به تغییر نیازها تغییر می کنند
[ترجمه گوگل]نیاز به تغییر در حالی که سیاست های فسیل شده است

4. The remains gradually fossilized.
[ترجمه ترگمان]باد به تدریج تبدیل به فسیل می شود
[ترجمه گوگل]باقی مانده به تدریج فسیل شده است

5. For one thing, flowers do not readily fossilize - and leaves alone can be misleading.
[ترجمه ترگمان]برای یک چیز، گل ها به آسانی fossilize نمی شوند - و برگ ها تنها می توانند گمراه کننده باشند
[ترجمه گوگل]برای یک چیز، گل ها به راحتی فسیل نمی شوند - و تنها می تواند برگ های گمراه کننده باشد

6. The union movement in this country suffers from fossilized leadership trapped in a time warp.
[ترجمه ترگمان]جنبش اتحاد در این کشور از رهبری فسیل در یک پیچ وتاب زمانی رنج می برد
[ترجمه گوگل]جنبش اتحادیه در این کشور از رهبری فزاینده ای که در یک فرش پیچ خورده است، رنج می برد

7. The Soviets were unwilling to support the fossilized East German regime.
[ترجمه ترگمان]شوروی تمایلی به حمایت از رژیم fossilized شرقی آلمان نداشت
[ترجمه گوگل]شوروی ها تمایلی به حمایت از رژیم فسیل شده شرق آلمان نداشتند

8. They fossilize an industrial structure that needs to change.
[ترجمه ترگمان]آن ها ساختار صنعتی دارند که نیاز به تغییر دارد
[ترجمه گوگل]آنها یک ساختار صنعتی را که نیاز به تغییر دارد فسیل می کند

9. What they seem to want to do in fact is fossilize the particular environment in which people live and work.
[ترجمه ترگمان]آنچه که آن ها می خواهند در حقیقت انجام دهند این است که محیط ویژه ای که مردم در آن زندگی می کنند و کار می کنند را از بین ببرد
[ترجمه گوگل]در واقع، آنچه که آنها می خواهند انجام دهند، محیط فضایی خاصی است که در آن مردم زندگی می کنند و کار می کنند

10. Not all sponges contain hard parts capable of being fossilized.
[ترجمه ترگمان]همه اسفنج ها قطعات سخت قادر به تبدیل شدن به فسیل نیستند
[ترجمه گوگل]نه همه اسفنج ها حاوی قطعات سختی هستند که بتوانند فسیل شده باشند

11. This makes the assumption, of course, that the plants have not changed their habits since they were fossilized.
[ترجمه ترگمان]البته این باعث می شود که این فرض که گیاهان عادات خود را از زمان فسیل شدن تغییر نمی دهند، تغییر دهند
[ترجمه گوگل]البته این فرض می شود که گیاهان پس از فسیل شدن عادات خود را تغییر نداده اند

12. Fantastic electron microscope images of objects looking very suggestively like fossilized living forms again captured the imagination of the world.
[ترجمه ترگمان]تصاویر میکروسکوپ الکترونی ساخته شده از اشیا که بسیار شبیه به موجودات زنده فسیل در نظر گرفته می شوند دوباره تصور جهان را تسخیر کردند
[ترجمه گوگل]تصاویری از میکروسکوپ الکترونی فوقالعاده از اشیاء که به طرز بسیار گوناگونی به نظر میرسد مانند فسیلهای زنده فسیلی، دوباره تصورات جهان را به تصویر کشیدند

13. Near Medicine Bow, Wyoming, I visited a rock shop made entirely of fossilized dinosaur bones.
[ترجمه ترگمان]نزدیک Medicine Bow، وایومینگ، من از یک مغازه سنگی که کاملا از استخوان دایناسور fossilized ساخته شده بود، بازدید کردم
[ترجمه گوگل]در نزدیکی پزشکی Bow، وایومینگ، از یک فروشگاه سنگ که به طور کامل از استخوان های دایناسور فسیلی ساخته شده بود بازدید کردم

14. They were certainly made hideous by the way their fossilized bones, complete with jutting frills, were reassembled in museums.
[ترجمه ترگمان]به راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی
[ترجمه گوگل]آنها قطعا از طریق استخوان های فسیلی خود، با استخوان های تیزهوشان، در موزه ها مجددا ساخته شدند

fossilized bones of dinosaurs

استخوان‌های سنگ‌واره‌شده‌ی دایناسورها


Their fossilized brains do not grasp today's problems.

مغزهای متحجر آن‌ها مسائل امروز را درک نمی‌کند.


پیشنهاد کاربران

فُسیلیدن.
فُسیلاندن.


کلمات دیگر: