کلمه جو
صفحه اصلی

molder


معنی : قالب گر، پوسیدن، خاک شدن
معانی دیگر : (معمولا با: away) خاکستر شدن، پوسیدن و خاک شدن، از هم پاشیدن، از هم پاشیدن he was moldering in his grave او داشت در گور خود میپوسید

انگلیسی به فارسی

(به‌طور معمول با: away) خاکستر شدن، پوسیدن و خاک شدن، خاک شدن، از هم پاشیدن


موجر، قالب گر، پوسیدن، خاک شدن


انگلیسی به انگلیسی

• one who shapes, one who molds, something which gives form (also moulder)
decay, fall apart with age, crumble; cause to molder (also moulder)

مترادف و متضاد

قالب گر (اسم)
molder, moulder

پوسیدن (فعل)
decay, rot, putrefy, corrode, rust, molder, moulder

خاک شدن (فعل)
molder, moulder

جملات نمونه

1. This is a mold of pudding.
[ترجمه ترگمان]این یه قالب پودینگ است
[ترجمه گوگل]این یک قالب پودینگ است

2. He is cast in his father's mold.
[ترجمه ترگمان]او در قالب پدرش نقش بازی می کند
[ترجمه گوگل]او در قالب پدرش ریخته شده است

3. Chiefly the mold of a man's fortune is in his own hands.
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، قالب ثروت یک مرد در دست خودش است
[ترجمه گوگل]به طور کلی، شکل از ثروت انسان در دستان خود است

4. He's made in his father's mold.
[ترجمه ترگمان]او در قالب پدرش ساخته شده است
[ترجمه گوگل]او در قالب پدرش ساخته شده است

5. The rice dampened and molded during the summer rains.
[ترجمه ترگمان]برنج در طی باران های تابستانی شکل گرفت و شکل گرفت
[ترجمه گوگل]برنج در طول باران های تابستان خیس شده و ریخته می شود

6. The chemical was used to kill a mold that grows on peanuts.
[ترجمه ترگمان]ماده شیمیایی برای کشتن یک کپک که روی بادام زمینی رشد می کند به کار می رفت
[ترجمه گوگل]این مواد شیمیایی برای کشتن یک قالب بر روی بادام زمینی استفاده می شود

7. Try to compact the sand into the mold.
[ترجمه ترگمان]سعی کنید ماسه را به داخل قالب جمع کنید
[ترجمه گوگل]سعی کنید ماسه را در قالب قالب بندی کنید

8. I try to take young athletes and mold them into team players.
[ترجمه ترگمان]من سعی می کنم ورزش کاران جوان را جذب کنم و آن ها را به بازیکنان تیم تبدیل کنم
[ترجمه گوگل]من سعی می کنم ورزشکاران جوان را بگیرم و آنها را به بازیکنان تیم تبدیل کنم

9. He is a man of gentle mold.
[ترجمه ترگمان] اون یه آدم gentle
[ترجمه گوگل]او مردی از قالب ملایم است

10. The workers are teeming melten metal into the casting mold.
[ترجمه ترگمان]کارگران پر از فلز در قالب ریخته گری هستند
[ترجمه گوگل]کارگران فلز ملت را به قالب ریخته گری می کنند

11. The lining of the boot molds itself to the shape of your foot.
[ترجمه ترگمان]آستر دستگاه بوت به شکل پای شما شکل می گیرد
[ترجمه گوگل]پوشش بوت خود را به شکل پای خود قالب می کند

12. Too often we try to mold our children into something they do not wish to be.
[ترجمه ترگمان]اغلب ما سعی می کنیم که فرزندانمان را به چیزی تبدیل کنیم که نمی خواهند باشند
[ترجمه گوگل]ما اغلب سعی میکنیم فرزندانمان را به چیزی که مایل نیستند، بسپاریم

13. Today the records of the Parliament of Religions molder on library shelves.
[ترجمه ترگمان]امروزه رکوردهای جهانی ادیان بر روی قفسه های کتابخانه ثبت شده است
[ترجمه گوگل]امروزه پرونده های پارلمان ادیان در قفسه های کتابخانه قرار دارد

14. Cover terrine mold with aluminum foil and place mold in baking pan.
[ترجمه ترگمان]قالب terrine را با فویل آلومینیوم بپوشانید و قالب را در ماهی تابه بریزید
[ترجمه گوگل]قالب تورتین را با فویل آلومینیومی مخلوط کنید و قالب را در تابه بپوشانید

He was moldering in his grave.

او داشت در گور خود می‌پوسید.


پیشنهاد کاربران

خاک خوردن

molder پوسیده شدن
after buring corpses commense moldering in the grave
moldering walls دیوار های پوسیده


کلمات دیگر: