کلمه جو
صفحه اصلی

intendant


معنی : مدیر، ناظر، مباشر، پیشکار دارایی، مامورمالی
معانی دیگر : (به ویژه در آمریکای لاتین) مدیر، سرپرست، پیشکار

انگلیسی به فارسی

مباشر، ناظر، مدیر، مامورمالی، پیشکار دارایی


قصد دارد، مباشر، ناظر، پیشکار دارایی، مامورمالی، مدیر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a government manager or superintendent of some public operation or office.

• superintendent, manager, supervisor

مترادف و متضاد

مدیر (اسم)
principal, master, moderator, administrator, manager, director, foreman, superintendent, helmsman, intendant, padrone, schoolmaster

ناظر (اسم)
proctor, supervisor, superintendent, warden, bailiff, steward, chamberlain, majordomo, bystander, overseer, viewer, spectator, surveillant, butler, onlooker, looker on, controller, intendant, manciple

مباشر (اسم)
manager, foreman, supervisor, superintendent, steward, overseer, intendant

پیشکار دارایی (اسم)
intendant

مامور مالی (اسم)
intendant

جملات نمونه

1. The intendant caste works to keep Yuuzhan Vong society functioning.
[ترجمه ترگمان]طبقه \"مامور طبقه\" برای حفظ Yuuzhan جامعه، به فعالیت خود ادامه می دهد
[ترجمه گوگل]کاسه قصد دارد تا جامعه Yuuzhan Vong را حفظ کند

2. James Williams is the super intendant of public schools in, New York.
[ترجمه ترگمان]جیمز ویلیامز رئیس دیوان عمومی مدارس دولتی در نیویورک است
[ترجمه گوگل]جیمز ویلیامز قصد دارد تا مدارس دولتی در نیویورک باشد

3. And yet even the stern intendant of traditional academic values couldn't quite bring himself to endorse the hard-ass Asian mothering style.
[ترجمه ترگمان]و با این حال، حتی رئیس stern ارزش های سنتی آکادمیک، نمی توانست خودش را قانع کند که به سبک مادری سخت کوش آسیایی صحه بگذارد
[ترجمه گوگل]و با این حال، حتی کسانی که به دنبال ارزش های سنتی دانشگاهی هستند، نمی توانند خود را به حمایت از سبک مادرانه سخت آسیایی برسانند

4. Contented intendant and the demand of the consumer.
[ترجمه ترگمان]Contented مامور دولت و تقاضای مصرف کننده
[ترجمه گوگل]متعهد و تقاضا از مصرف کننده

5. James Williams is the super intendant of public school in Buffalo, New York. He is urging the school in his district to hold moving up ceremonies at the end of eighth grade.
[ترجمه ترگمان]جیمز ویلیامز، مدیر مدرسه دولتی در بوفالو، نیویورک است او از مدرسه در منطقه خود درخواست می کند که مراسم را در پایان کلاس هشتم برگزار کند
[ترجمه گوگل]جیمز ویلیامز، سرپرست عمومی مدرسه دولتی بوفالو، نیویورک است او مدرسه ای را در ولسوالی خویش خواسته تا در پایان کلاس هشتم مراسم تحریر را برگزار کند

6. James Williams is the super intendant ( superintendent ) of public schools in [ Buffalo ], New York.
[ترجمه ترگمان]جیمز ویلیامز سرپرست مدارس دولتی در بوفالو در نیویورک است
[ترجمه گوگل]جیمز ویلیامز، فوق لیسانس مدارس دولتی در بوفالو، نیویورک است

7. Industry intendant often think much of "the surface" when they choose the people who take up the occupation.
[ترجمه ترگمان]رئیس صنعت، اغلب وقتی افرادی را که اشغال را اشغال می کنند انتخاب می کنند، اغلب به \"سطح\" فکر می کنند
[ترجمه گوگل]صنعت که قصد دارد اغلب بیشتر از 'سطح' را در نظر می گیرد زمانی که آنها را انتخاب می کند افرادی که اشغال را انتخاب می کنند

8. The district supervised by intendant, as in latin America.
[ترجمه ترگمان]این ناحیه تحت نظارت رئیس دولت، در آمریکای لاتین، نظارت داشت
[ترجمه گوگل]این ناحیه تحت نظارت، به عنوان در آمریکای لاتین

9. The position or function of an intendant.
[ترجمه ترگمان]موقعیت یا عملکرد یک مامور دولتی
[ترجمه گوگل]موقعیت یا عملکرد یک قصد

10. Conclusion The intendant of the hospital should see the benefit that the information system brings to the hospital. . .
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری رئیس پلیس بیمارستان باید این سود را ببیند که سیستم اطلاعاتی به بیمارستان منتقل می شود
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری هدف بیمار باید مزایا را که سیستم اطلاعاتی به بیمارستان می آورد، می بیند

11. Gradually the communities adopted a standardized form of budget, which was carefully scrutinized by the intendant.
[ترجمه ترگمان]به تدریج، جوامع یک شکل استاندارد از بودجه را به تصویب رساندند، که مامور دولت به دقت آن را مورد بررسی قرار داد
[ترجمه گوگل]به تدریج جوامع، یک فرم استاندارد از بودجه را تصویب کردند که به وسیله قصد مورد بررسی دقیق قرار گرفت


کلمات دیگر: