کلمه جو
صفحه اصلی

revivification


معنی : بهوش اوردن، تجدید حیات، باز جان بخشی، رونق تازه
معانی دیگر : باز جان بخشی، تجدید حیات، رونق تازه، بهوش اوردن

انگلیسی به فارسی

باز جان بخشی، تجدید حیات، رونق تازه، بهوش آوردن


احیای، باز جان بخشی، تجدید حیات، رونق تازه، بهوش اوردن


انگلیسی به انگلیسی

• resuscitation, act of bringing back to life; renewal, restoration

مترادف و متضاد

بهوش اوردن (اسم)
revivification

تجدید حیات (اسم)
resurgence, rebirth, revitalization, rejuvenescence, renascence, revivification

باز جان بخشی (اسم)
revivification

رونق تازه (اسم)
revivification

جملات نمونه

1. Revivification of consanguinity for proper upbringing of the individuals and reformation of education on moderate and modern line are essential for instilling tolerance in the subjects.
[ترجمه ترگمان]ثبت خویشاوندی برای تربیت درست افراد و اصلاح آموزش بر روی خطوط تعدیل و مدرن برای تلقین تحمل در موضوعات ضروری است
[ترجمه گوگل]احیای منحنی برای تربیت مناسب افراد و اصلاح آموزش و پرورش بر روح مدرن و مدرن ضروری است که باعث تحمل در افراد شود

2. The return of spring, and the revivification of nature, is a period hailed with uncommon delight.
[ترجمه ترگمان]بازگشت بهار و the طبیعت یک دوره با لذت غیرمعمول است
[ترجمه گوگل]بازگشت بهار و احیای طبیعت، دوره ای است که با لذت غیرعادی به همراه دارد

3. The characteristics of "ancient history discrimination" have been generalized as "the destruction of ancient history " and "revivification of mythology" in mythology research.
[ترجمه ترگمان]ویژگی های \"تبعیض تاریخی کهن\" به \"نابودی تاریخ کهن\" و \"revivification اساطیر\" در تحقیقات اساطیر تعمیم داده شده است
[ترجمه گوگل]خصوصیات 'تبعیض تاریخ تاریخ' به عنوان 'نابودی تاریخ باستان' و 'احیای اسطوره شناسی' در تحقیقات اساطیری تعمیم یافته است

4. The action is flowing freely, color revivification extremely accurate!
[ترجمه ترگمان]این عمل آزادانه جریان دارد، رنگ بسیار دقیق است!
[ترجمه گوگل]عمل آزادانه جریان دارد، احیای رنگ بسیار دقیق است!

5. The article also refers to the processing method of the function parameter such as the chroma uniformity, colour revivification degree and so on.
[ترجمه ترگمان]این مقاله همچنین به روش پردازش پارامترهای تابع مانند یکنواختی chroma، درجه revivification رنگ و غیره اشاره می کند
[ترجمه گوگل]این مقاله همچنین به روش پردازش پارامترهای عملکرد مانند یکنواختی رنگ، درجه احیای رنگ و غیره اشاره می کند

6. He possessed the only known samples of these strains, and he patented his revivification process to further cement his control over them.
[ترجمه ترگمان]او تنها نمونه های شناخته شده این سویه را داشت و او فرآیند revivification را ثبت کرد تا کنترل خود را بر روی آن ها محکم تر کند
[ترجمه گوگل]او تنها نمونه های شناخته شده این گونه ها را داشت و فرایند احیای خود را ثبت کرده بود تا بتواند کنترل خود را بر روی آنها قرار دهد

7. Greening have irreplaceable function in the urban compound ecosystem and factors of the ecosystem revivification function.
[ترجمه ترگمان]Greening عملکرد غیرقابل تعویض را در اکوسیستم ترکیب شهری و عوامل عملکرد اکو سیستم دارند
[ترجمه گوگل]سبز کردن عملکرد غیر قابل تعویض در اکوسیستم مرکب مرکزی و عوامل تابع احیای اکوسیستم است

8. EMI's special strategic position and its important role in national economy determine that its development is the impetus of revivification of northeast traditional industrial bases.
[ترجمه ترگمان]EMI موقعیت استراتژیک خاص s و نقش مهم آن در اقتصاد ملی، نشان می دهد که توسعه آن انگیزه ای برای توسعه پایگاه های صنعتی سنتی شمال شرقی است
[ترجمه گوگل]موقعیت استراتژیک ویژه EMI و نقش مهمی در اقتصاد ملی تعیین می کند که توسعه آن انگیزه احیای پایگاه های صنعتی سنتی شمال شرقی است


کلمات دیگر: