کلمه جو
صفحه اصلی

shouter


معنی : جارچی، فریاد زننده
معانی دیگر : فریاد زننده، جارچی

انگلیسی به فارسی

فریاد زننده، جارچی


فریاد زدن، فریاد زننده، جارچی


انگلیسی به انگلیسی

• one who shouts, yeller, screamer

مترادف و متضاد

جارچی (اسم)
blazer, crier, beadle, herald, town crier, bellman, trumpeter, shouter

فریاد زننده (اسم)
shouter

جملات نمونه

1. I was left shouting abuse as the car sped off.
[ترجمه ترگمان]همچنان که اتومبیل به سرعت حرکت می کرد، فریاد می زدم
[ترجمه گوگل]خودروی منفجر شد

2. They shouted out the names of those detained.
[ترجمه ترگمان]آن ها نام افراد بازداشت شده را فریاد زدند
[ترجمه گوگل]آنها اسامی بازداشت شدگان را فریاد زدند

3. She shouted at him to shut the gate.
[ترجمه ترگمان]به او فریاد زد که دروازه را ببندد
[ترجمه گوگل]او به او فریاد زد که دروازه را بسته است

4. She shouted herself hoarse, cheering on the team.
[ترجمه ترگمان]او فریاد کشید و بازیکنان تیم گریفندور را تشویق کرد
[ترجمه گوگل]او فریاد زد خودش را خشن و تشویق به تیم

5. His hands slacked down when he heard her shouting.
[ترجمه ترگمان]وقتی صدای فریاد او را شنید، دست هایش سست شد
[ترجمه گوگل]دستانش وقتی که صدای فریاد او را شنید، پایین افتاد

6. They all shouted for joy when they heard it.
[ترجمه ترگمان]همه از شنیدن این صدا فریاد شادی برآوردند
[ترجمه گوگل]آنها همه وقتی شنیده بودند شادی می کردند

7. We heard a shout of warning.
[ترجمه ترگمان]ما صدای اخطار را شنیدیم
[ترجمه گوگل]فریاد هشدار را شنیدیم

8. 'Boo!' they shouted, 'Get off!'.
[ترجمه ترگمان]! بو فریاد زدند: بلند شید!
[ترجمه گوگل]'بو!' آنها فریاد زدند: 'بیرون!'

9. I saw a man shouting at a driver whose car was blocking the street.
[ترجمه ترگمان]مردی را دیدم که به راننده که اتومبیل جلوی خیابان را گرفته بود فریاد می کشید
[ترجمه گوگل]من یک مرد را فریاد زدم که راننده ای بود که ماشین را مسدود کرد

10. A tumult of shouting and screaming came from within the house.
[ترجمه ترگمان]صدای فریاد و فریاد از درون خانه به گوش رسید
[ترجمه گوگل]فریاد فریاد و فریاد از داخل خانه آمد

11. The loud cheers drown out his shouts.
[ترجمه ترگمان]فریادهای بلند فریاد او را خفه می کند
[ترجمه گوگل]فریادهای بلند فریاد می زند

12. I shouted to him to call his dog off, but he just laughed at me.
[ترجمه ترگمان]به او فریاد زدم که سگ او را خاموش کند، اما او فقط به من خندید
[ترجمه گوگل]من فریاد می زدم که او به سگش ختم می شود، اما فقط به من خندید

13. The ole lady shouted at the boy.
[ترجمه ترگمان]پیرزن به پسر فریاد زد:
[ترجمه گوگل]خانم اولی در پسرک فریاد زد

14. Brenda repressed the urge to shout at him.
[ترجمه ترگمان]براندا از میل به فریاد زدن به او جلوگیری می کرد
[ترجمه گوگل]برندا خواستار فریاد او شد


کلمات دیگر: