1. This is a reflection of their frailty.
[ترجمه ترگمان]این یه انعکاس ضعف اونا هست
[ترجمه گوگل]این انعکاس ضعف آنهاست
2. Increasing frailty meant that she was more and more confined to bed.
[ترجمه ترگمان]ضعف و ضعف بر این بود که او بیش از پیش به رختخواب چسبیده بود
[ترجمه گوگل]بدتر شدن ضعف بدان معنی بود که او بیشتر و بیشتر به تخت بستگی دارد
3. Though ill for most of her life, physical frailty never stopped her from working.
[ترجمه bahar] اگرچه او بیشتر عمرش را بیمار بود این ضعیف بودن فیزیکی هیچوقت متوقف نکرد او را برای کار کردن
[ترجمه ترگمان]با اینکه من برای بیشتر زندگی او بیمار بودم، ضعف فیزیکی هرگز او را از کار متوقف نمی کرد
[ترجمه گوگل]اگر چه در بیشتر عمر او بیمار بود، شکاف فیزیکی او هرگز از کارش متوقف نشد
4. Despite increasing physical frailty, he continued to write stories.
[ترجمه ترگمان]با وجود افزایش ضعف جسمی، او به نوشتن داستان ها ادامه داد
[ترجمه گوگل]علیرغم افزایش ضعف فیزیکی، او همچنان به نوشتن داستان ادامه داد
5. Tolerant of human frailty in whatever form, she almost never judged people.
[ترجمه ترگمان]به خاطر ضعف انسانی در هر شکل، او تقریبا مردم را قضاوت نمی کرد
[ترجمه گوگل]تقریبا ضعف ضعف انسان در هر شکل، تقریبا هرگز به مردم قضاوت نکرد
6. She died after a long period of increasing frailty.
[ترجمه ترگمان]او پس از یک دوره طولانی ضعف فزاینده درگذشت
[ترجمه گوگل]او پس از یک مدت طولانی از ضعف فزاینده فوت کرد
7. We are moving into an era when frailty, fragility and powerlessness are simply not enough.
[ترجمه ترگمان]ما در حال حرکت به دورانی هستیم که ضعف، شکنندگی و ضعف به سادگی کافی نیستند
[ترجمه گوگل]ما در حال گذار به دوره ای هستیم که ضعف، شکنندگی و بیثباتی به اندازه کافی کافی نیست
8. As frailty increases that kind of basic tending by the family may ease the terminal phase for everyone, practically and emotionally.
[ترجمه ترگمان]همان طور که ضعف افزایش می یابد که نوعی مراقبت اولیه از سوی خانواده می تواند مرحله نهایی برای هر کسی را کاهش دهد، عملا و از نظر عاطفی
[ترجمه گوگل]همانطور که شکاف می بخشد، این نوع انتظارات اولیه از طرف خانواده ممکن است فاز ترمینال را برای همه، عملا و عاطفی تسهیل کند
9. His impatience was sharpened by the girl's frailty.
[ترجمه ترگمان]حساسیت او با ضعف آن دختر تیز شده بود
[ترجمه گوگل]بی تردید او ضعف دختران را تشدید کرد
10. There may be concern about Alec Stewart's frailty against the spinners.
[ترجمه ترگمان]ممکن است نگرانی در مورد ضعف Alec استوارت علیه ریسندگان نیز وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]ممکن است نگرانی در مورد ضعف Alec Stewart در برابر spinners وجود داشته باشد
11. Despite his frailty he represented virility, he got results, he at least reacted mIghtily.
[ترجمه ترگمان]او با وجود ضعف خود، قدرت مردانگی خود را نشان می داد، اما نتیجه گرفت، او دست کم به mightily واکنش نشان داد
[ترجمه گوگل]علیرغم ضعفش، او را به نمایش گذاشت، او نتایج را به دست آورد، او حداقل به طور قابل توجهی واکنش نشان داد
12. Frailty can interfere with body posture and gesture and therefore with body language.
[ترجمه ترگمان]Frailty می توانند با ژست و ژست بدن و در نتیجه با زبان بدنی تداخل پیدا کنند
[ترجمه گوگل]Frailty می تواند با بدن و ژست بدن و بنابراین با زبان بدن تداخل داشته باشد
13. Physical frailty and disability varies across the different sectors, being least in public residential homes and highest in a hospital long-stay population.
[ترجمه ترگمان]ضعف و ضعف جسمی در بخش های مختلف متفاوت است، که در خانه های مسکونی عمومی و در یک جمعیت دارای اقامت طولانی مدت بیشتر است
[ترجمه گوگل]ضعف فیزیکی و ناتوانی در بخش های مختلف متفاوت است، حداقل در خانه های مسکونی عمومی و بالاترین در یک جمعیت طولانی مدت در بیمارستان
14. The recent riots are evidence of the frailty of the peace agreement.
[ترجمه ترگمان]شورش های اخیر شاهدی بر ضعف توافقنامه صلح است
[ترجمه گوگل]شورش های اخیر شواهدی از ضعف توافقنامه صلح است
15. Reagan saw the depth of human frailty but appealed to the better angels of our nature.
[ترجمه ترگمان]ریگان عمق قدرت انسانی را دید، اما از فرشتگان بهتری از طبیعت ما حمایت کرد
[ترجمه گوگل]ریگان عمق ضعف انسان را دید، اما به فرشتگان بهتر طبیعت ما اعتراض کرد